عشق رمانتیک من

عشق رمانتیک من
❤😎پارت ۱۰

کوک میگه

جونکوک: من دوست پسرشم

هینا:چرا زر میزنی اصلا هم اینطوری نیست و میره سمت جی که کوک دستشو میگیره و میگه بسه تو با من میای ( با داد)

که گفتم

هینا:ولم کن عوضی من با تو جایی نمیام و الانم با هانیل میرم

همینطور که خر تو خر شده از اونور کوک و جی دعواشون میشه و تهیونگ و هانیل داشتن این دوتا رو آروم میکردن که تو نگاه اول تهیونگ عاشق هانیل میشه

و هینا داد میزنه

هینا: باشه اصلا، جونکوک باهات میام ولی خواهش میکنم جی و ول کن که کوک برمیگرده سمتش و دستشو سفت میگیره و میبرتش سمت ماشین از اونطرف جی هم دوید تا نزاره هینا با اون روانی بره که هانیل گرفتش و گفت

هانیل: بهتره بریم
جی گفت
جی: این یارو کی بود باید همه چیز و برام تعریف کنی
هانیل:باشه بیا بریم بهت توضیح میدم که

ویو هانیل

وقتی میخواستم سوار ماشین بشم دیدم اون رفیق جونکوک اومد سمتم و یه کاغذ داد دستم و گفت

تهیونگ: این شمارمه خوشگله نیازم داشتی زنگ بزن و یه چشمک زد

کاغذ و پرت کردم زمین و گفتم

هانیل: به همین خیال باش

و سوار ماشین شدم و رفتیم خونه.

ویو هینا

جونکوک با سرعت بالا رانندگی می‌کرد و نزدیک به سکته زدن بودم که رسیدیم عمارت پیاده شد و اومد دره ماشینو باز کرد و دستمو می کشید سمت اتاق و پرتم کرد رو تخت

داشت کتشو در می‌آورد که گفتم

هینا: کوک چرا اینطوری میکنی مگه من چی کار کردم چی خواستم فقط خواستم پیش هانیل بمونم همین

که اومد سمتم و گفت

جونکوک: اوکی رفتی پیش هانیل خوش گذروندی اوکیه ولی اون مرتیکه کی بود تازه بغلشم کرده بودی

هینا: اون دوست بچگیام بود همین
که کوک گفت
جونکوک: هینا دیوونه ام نکن راستشو بگو
هینا: به خدا راست میگم که
جونکوک با عصبانیت رفت بیرون و رفت به سمت اتاق کارش

اسلاید دو جی
دیدگاه ها (۰)

ایده پینترستی تزئین آینه

ایده بستنی

عشق رمانتیک من❤😎پارت ۹و به هانیل یه چشمک زدم و گرفت چی میگم ...

عشق رمانتیک من❤😎پارت ۸با صدای نسبتأ بلندی گفتم نمیرم که اومد...

عشق رمانتیک من ❤😎پارت ۳۷ذهن جی: هینا ماله منه من فقط حق لمس ...

عشق رمانتیک من ❤😎پارت ۴۱کیفمو برداشتم ماتیکم و کش موهامم گذا...

عشق رمانتیک من ❤😎پارت ۳۶ویو لارارسیدیم هانیل پیاده شد منم خو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط