وسایلم رو جمع کردم از اتاق اومدم پایین

وسایلم رو جمع کردم از اتاق اومدم پایین
+من وسایلم ..رو جمع کرده (با ناراحتی)
*.......
/ات دخترم ببین تو ...تو باید بری پیش یکی دیگه امیدوارم اونا بهتر از ما باشن برات
+ک.کجااا
/....
+مامان ، بابا جواب منو بدین (با داد)
* ات من ...من متاسفم من قمار بازی کردم ...و چون ....چون چیزی نداشتم تو رو فرو..فروختم
+چرااا چرا قمار بازی کردی وقتی دیدی هیچی نداری هااااا
*صدات رو بلند نکن آت
رفتم توی اتاقم و نشستم گریه کردم صدای زنگ در رو شنیدم گریه ام بند اومد بابام زود اومد توی اتاقم دست منو گرفت و برد توی پذیرایی
+آییی دستم درد گرفت
*خفه شو آت
(علامت جیمین&)
ویو جیمین
رفتم توی خونه و گفتم کجاست
باباش گفت الان میارمش قربان زود رفت دست اونو گرفت و آورد پذیرایی اون گفت
دستم درد گرفت و پدرش گف خفه شو
خیلی بهم بر خورد چطور به کسی که برای منه میگه خفه شو ...
رفتم جلوی پدرش و یه سیلی زدم بهش و گفتم&حق نداری باهاش بد رفتاری کنی فهمیدی احمق (با داد )
*ب.بل..بله قربان
دیدگاه ها (۹)

به بادیگارد ها گفتم بیاریدش ویو ات دو تا مرد اومدن کنارم دست...

جیمین نزدیک شد و سیلی بهت زد گریت گرفت +چ..چرا این کار رو می...

علامت تو + علامت بابای تو* علامت مامان تو/ویو تو ساعت 17:45 ...

عشق چیز خوبیه پارت ۱۰ویو کوکوقتی دیدم ات نیست به بادریگاردا ...

دوست پسر دمدمی مزاج

جیمین فیک زندگی پارت ۱۰۷#

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط