p

p10
جی از خانه بیرون میرود،برایش مهم نبود کجا بره فقط در کوچه های شهر قدم میزد و دستش در جیب اش بود،او خیلی شبیه تهیونگ بود،یک پسر سرد اما پیش کسایی که باهاش صمیمی هستند یک ادم صمیمی و پر انرژی،از هر کسی که بدش میومد باید طرف رو از پوست تا گوشت و استخون اذیت کنه تا اروم بشه
تهیونگ به طرف ات میرود و با چهره ای اعصبانی و غمگین بهش نگاه میکنه،به ارومی یک تار مو از روی صورتش کنار میزنه
تهیونگ: خوبی؟همش تقصیر منه که اون حرومزاده رو ازاد گذاشتم
ات اشک روی گونه هاش رد های میگذاشت و چشمام از گریه قرمز بود،هق هق میکنه و با صدای لرزانی میگه
ات: تهیونگ از اولش نباید به زندگیت میومدم
تهیونگ اه میکشه و به ارومی شانه ات را میمالد تهیونگ: شش...اروم باش نمیگذارم اون حرومزاده تا وقتی که زنده است به این راحتی به زندگی کردن ادامه بده
ات هق هق میکنه به تهیونگ نزدیک تر میشه و سرش رو توی سینه های تهیونگ فرو میکنه و گریه میکنهات: لطفا تنهام نگذار
تهیونگ بازوهاش رو دور ات حلقه میکنه و به ارومی پشتش رو میماله تا اروم بشهتهیونگ:ششش....من اینجام، تو همسر منی من باید ازت محافظت کنم...
بعد از مدتی گریه ات به ارومی روی سینه تهیونگ خوابش میبره،در خواب خیلی بی گناه و معصوم بود،تهیونگ با دیدن اون قیافه احساس میکنه قلبش میتپه،به سختی اب دهنش رو قورت میدهد،ات را براید بغل میکنه و میزاره روی تخت در اتاق مشترکشون،کنار تخت میشینه نمیتونست از تحسین کردن اون چهره دست برداره،در شکمش پروانه هایی احساس میکرد انگار دوباره عاشق شده....
♛پایان♕

👇🏻برای فیک بعدی
25 تا لایک♡
15 تا کامنت♡
دیدگاه ها (۲۴)

فیکام چطوره؟ هیـــتـ ها زیــــــــاده💔🙂ولی نظرت درمورد دلقکت...

p9(گذر زمان)الان جی 18 سالشه ات و تهیونگ مثل زن و شوهر هایی ...

p8جی دوباره سعی کرد که از بغل تهیونگ پایین بیاید اما به ان ا...

hyunjin

پارت ۱۴

زندگی نامعلوم

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط