خودم را زده ام به بی خیالی

خودم را زده ام به بی خیالی
به فراموشی
به روزهاے بی تو بودن...
سخت است
اما باید گاهی
چشم هایمان را ببندیم
واز عشق بگذریم
گاهی آلزایمر
چاره ے تمام بی چاره گی هاست...
دیدگاه ها (۲)

نترسم که با دیگری خو کنیتو با من چه کردی که با او کنی؟@

میفهمی این جمله چقد درد داره؟!که خدا رو به خودش قسم بدی بگی ...

کاشکی چشَم ب چشمِ تو نخورده بودُ کاشکی دلم هوس عشـق نکرده بو...

اونقده بهم زنگ زد تا خسته شد اونقده بهش بی محلی کردم دلشو ...

آموختم که هیچ دارویی ،نمیتواند همچون " اُمید "آدمی را ایستاد...

مثل آن‌لحظه که حفظ غمِ‌ظاهر سخت استماندن چشم به دنبال مسافر ...

باز حرفای نزده رو قلبم سنگینی میکنه.....😔💔آدما رو خسته نکنید...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط