پنجشنبهها پاییزی

پنجشنبه‌_هاے پاییـزی ...
دلتنگی بیداد میڪند ...
حالِ شعــرهایم خوب نیسـت ...
قلـمم ڪلنگی ست
ڪہ جان میڪَند
در بـیابان برهـوتِ دفـترم...
و عقـربه هایـے ڪه
صداے یڪنواخت آن ...
دمـار از صبر و زمانـم درآورده است،،،
و یـاد و فڪر به تـو ،،،
لعنتـی ترین عذابِ لحظه هاسـت...
دیدگاه ها (۳)

می‌خـواهم پلڪم را بہ خـواب بزنــم تابراے #بوسيــدن تنهايی‌ات...

زمین زیر #پایم نیستوقتی به معراجِ #آغوشتمیڪشانی ام شب هـا

رفتن و فراموش شدن،خیلی بهتر از موندن و بی ارزش شدنه !‌‌‌‌‌‌‌...

.ڪَره بزن آغـوشی را بہ تنتڪہ دلتنڪَ توست عشق در وقت نیازآغوش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط