ببخشید دیر شد بخاطر اتفاقایی که تازگیا افتاد و شرایطی که

ببخشید دیر شد بخاطر اتفاقایی که تازگیا افتاد و شرایطی که داشتیم و نت ضعیف بود نتونستم این پارت رو آپ کنم
ببخشید🌱😞
راستی حالتون خوبه؟
عواا هپی 158 تایی شدنمون مبارککککک﴾


چند شاتی
part: 5
همینجوری مات و مبهوت داشتم نگاش میکردم
وقتی اون حرف رو زد از خجالت سرخ شدم
_: اگه دید زدنت تموم شد بگیر بخواب
+: ا.... اوکی
چشمای ا.ت واقعا قشنگه هر وقت باهاش چشم
تو چشم میشم محو چهرش میشم احساس میکنم یه حس هایی بهش دارم
با ا. ت روی تخت دراز کشیدیم
دیدم رفت اونور تخت و پشت به من خوابید
منم چشمامو بستم که خوابم برد

ویو صبح
+: از خواب بیدار شدم دیدم تو بغل کوک ام
خیلی محکم بغلم کرده بود نفسم بالا نمیومد
+: کوک... کوکک
_: هوم(خوابالو)
+: داری.. خفم.. میکنی
_: اه... ببخشید
یهو در به صدا اومد
@: ارباب صبحانه آمادست
_: باشه الان میایم
من رفتم کارامو انجام دادم
کوک هم رفت یه دوش 20 مینی گرفت
رفتبم سر میز صبحانه که کوک و لونا هم اومدن
+: دیشب خوش گذشت(پوزخند و کنایه)
(علامت لونا: ~       علامت ته ته:=)
~:(خجالت)
+: بله... وقتی دوستتو ول میکنی میری پیش یکی دیگع
معلومه خوش گذشته
_: ا. ت چقدر تیکه میندازی😂
+: اصلا به این فکر کردی شاید من مرده باشم (اشک تمساح)
_: حالا خوبه با چاقو بالا سرت نبودم بیبی😂
+: حالا هرچی
=: وا به تو چه من خواستم با زنم یه کاری انجام بدم
+و_: زنتم شدم
(خنده)
~: اصلا به درک قهر کن(چسی اومدن)
~: ددی اون شکرو میدی دست بهش نمیرسه(لوس)
=: باشه بیبی الان میدم
+: عوققق.. من سیرم دیگه نمیخورم
از روی میز بلند شدم که یهو...

ادامه دارد.....
دیدگاه ها (۸)

چند شاتیpart: 6وقتی داشتم میرفتم دستمو گرفت که افتادم رو پاش...

چند شاتیpart: 7صبح با دل درد از خواب بیدار شدمدیدم تو بغل جن...

چند شاتی part: 4وقتی داشتم میرفتم سمت اتاق لونا اینا کوک هم ...

چند شاتیpart: 3دیدم یه مرد گنده با پوست خیلی آینه ای و لبای ...

پارت ۸۲ فیک ازدواج مافیایی

تکپارتی اسمات کوک درخواستی

پارت ۹۰ فیک ازدواج مافیایی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط