نام من عشق است وغوغا کرده ام

نامِ من عشق است وغوغا کرده ام
پیش از این صد فتنه برپا کرده ام

نیمـه شب ها مثـلِ مـاهِ نقره ای
جلـوه در اینجـا و آنجـا کـرده ام

هـم درونِ کعبــه جـا انـداختـم
هـم سر از میخانـه پیـدا کرده ام

مثلِ ایمان و غم و ترس و امید
خویش را در سینه ها جا کرده ام

مـن بـه اسـمِ عشق بـازی بـارها
اشک در هـر دیـده دریـا کـرده ام

شعـله افـروز و حسـود و حیـله گر
بـا چنیـن وصفـی خطا ناکرده ام

در خـورِ نـامــم تقــلا کـرده ام
نامِ من عشق است و غوغا کرده ام

مولانا
دیدگاه ها (۱)

مهربانی از میان خلق دامن چیده استاز تکلّف، آشنایی برطرف گردی...

گفتم کـه دلتنگم بیـا ای آنکه درمان منیگفتی کنارم هستی وهموار...

،،منم که تنگدلی باغ دلگشای منستبه دستم آبله، جام جهان‌نمای م...

ساده میبینم تو را هر شب به رویایی که نیستمیزنم دیوانه وار دل...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط