چیزی نمیخواست

چیزی نمیخواست...

فقط
کفِ پاهاش
میسوخت...
دیدگاه ها (۴)

درد دارد...وقــتے مے رود...و هــمه مے گــویـند دوســتت نـداش...

هیچ کس نفهمید خواهش هایت برای مرخصی ساعتی،علتش، نان بردن بر ...

تنهایی را ترجیح میدهم به " تن هایی" که فکرشان با دیگریست...h...

دل منم نمیخواست..؛

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط