پارت
پارت ۳۲
مدرسه وارثان
ویو کوک
بد از اینکه آقای کیم و بابام رفتن لنی رفت لباسشو عوض کرد منم رفتم لباسم رو عوض کنم از روی عادت فقط یه شلوارک پوشیدم
و رفتم پیش لنی
ویو لنی
بابام و آقای جئون رفتن منم رفتم لباسم رو عوض کردم یه شلوارک مشکی با یه کراپ سفید (گوگلم قطع وگرنه براتون عکس میزاشتم ببخشید ) پوشیدم رفتم جلوی آینه داشتم موهام رو شونه میکردم که کوک اومد تو
کوک:پرنسس من چه خوشگل شد
لنی مرسی (یهو چشمش به بدن کوک میفته)
لنی جیغ چرا هیچی نپوشیدی
جونگ کوک خب عادت کردم
لنی خب حالا عادت نکن مه خونه خاله اس
جونگ کوک نه خونه پدرزنمه
لنی ععع (راستی یادم رفت بگمکوک رفته لنی رو از پشت بغل کرد)
جونگ کوک خب چیه راست میگم
لنی هنوز که زنت نشدم
جونگ کوک بزودی میشی
لنی حالا
جونگ کوک الان چیکار کنیم
لنی بریم فیلم بیبینیم
جونگ کوک اره
(کل حرفاشون عادی هست)
لنی پس بریم
کوک بریم
*رفتن توی حال و نشستن*
کوک چی بیبینم
لنی ترسناک
کوک نمیترسی
لنی نه
کوک باشه
ویو راوی
لنی بغل کوک بود و داشتن فیلم می دیدین و یه صحنه یه جن اومد و لنی ترسید و ظرف پاپ کرن رو پرت کرد رو هوا و خودش چرخید و افتاد تو بغل جونگ کوک
کوک خوبی
لنی اره یه لحظه ترسیدم
کوک یه فرشته ای بود که گفته بود نمیرسه
لنی یااا
لنی او ببخشید الان پاکش میکنم (جای رژ لبش روی سینه کوک مونده بود)
کوک چیو
لنی اینو
*کوک نگاهش یه سینش میفته*
"لنی اومد پاک کنه که جونگ کوک دستش رو گرفت"
کوک میشه نکنی دوسش دارم(کیوت و جذاب)
لنی اخه____
حرفش با بوسه ای که کوک شروع کرد تموم شد لنی اولش توی شک بود بد با گازی که کوک از لب پایینش گرفت فهمید که باید همکاری کنه و ید از ۳ مین هر دو نفس کم آوردن و از هم جدا شدن
______________________________
شرایط
۲۵۳ فالور
۱۶ لایک
۳ کامنت
______________________________
#فیک #فیک_بی_تی_اس #فیک_تهیونگ #فیک_جونگ_کوک #فیک_از_جونگکوک #فیکشن #رمان_از_بی_تی_اس #رمان_تهیونگ #چندپارتی #تک_پارتی
مدرسه وارثان
ویو کوک
بد از اینکه آقای کیم و بابام رفتن لنی رفت لباسشو عوض کرد منم رفتم لباسم رو عوض کنم از روی عادت فقط یه شلوارک پوشیدم
و رفتم پیش لنی
ویو لنی
بابام و آقای جئون رفتن منم رفتم لباسم رو عوض کردم یه شلوارک مشکی با یه کراپ سفید (گوگلم قطع وگرنه براتون عکس میزاشتم ببخشید ) پوشیدم رفتم جلوی آینه داشتم موهام رو شونه میکردم که کوک اومد تو
کوک:پرنسس من چه خوشگل شد
لنی مرسی (یهو چشمش به بدن کوک میفته)
لنی جیغ چرا هیچی نپوشیدی
جونگ کوک خب عادت کردم
لنی خب حالا عادت نکن مه خونه خاله اس
جونگ کوک نه خونه پدرزنمه
لنی ععع (راستی یادم رفت بگمکوک رفته لنی رو از پشت بغل کرد)
جونگ کوک خب چیه راست میگم
لنی هنوز که زنت نشدم
جونگ کوک بزودی میشی
لنی حالا
جونگ کوک الان چیکار کنیم
لنی بریم فیلم بیبینیم
جونگ کوک اره
(کل حرفاشون عادی هست)
لنی پس بریم
کوک بریم
*رفتن توی حال و نشستن*
کوک چی بیبینم
لنی ترسناک
کوک نمیترسی
لنی نه
کوک باشه
ویو راوی
لنی بغل کوک بود و داشتن فیلم می دیدین و یه صحنه یه جن اومد و لنی ترسید و ظرف پاپ کرن رو پرت کرد رو هوا و خودش چرخید و افتاد تو بغل جونگ کوک
کوک خوبی
لنی اره یه لحظه ترسیدم
کوک یه فرشته ای بود که گفته بود نمیرسه
لنی یااا
لنی او ببخشید الان پاکش میکنم (جای رژ لبش روی سینه کوک مونده بود)
کوک چیو
لنی اینو
*کوک نگاهش یه سینش میفته*
"لنی اومد پاک کنه که جونگ کوک دستش رو گرفت"
کوک میشه نکنی دوسش دارم(کیوت و جذاب)
لنی اخه____
حرفش با بوسه ای که کوک شروع کرد تموم شد لنی اولش توی شک بود بد با گازی که کوک از لب پایینش گرفت فهمید که باید همکاری کنه و ید از ۳ مین هر دو نفس کم آوردن و از هم جدا شدن
______________________________
شرایط
۲۵۳ فالور
۱۶ لایک
۳ کامنت
______________________________
#فیک #فیک_بی_تی_اس #فیک_تهیونگ #فیک_جونگ_کوک #فیک_از_جونگکوک #فیکشن #رمان_از_بی_تی_اس #رمان_تهیونگ #چندپارتی #تک_پارتی
- ۷.۶k
- ۰۱ تیر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط