پارت یازدهم

(پارت یازدهم)

(پرش زمانی به وقتی که به مدرسه رسیدند)
ویو راوی: وارد مدرسه که شدند همه با نگاهاشون مشخص بود که می خواستند ات رو جر بدن شوگا دستشو انداخته بود دور گردن ات و این بیشتر دخترا رو جر می داد
ات هم خیلی خوشگل بود و کراش پسرا هم بود پس هم دخترا داشتن جر می خوردن هم پسرا
ات پکی رو دید و پرید بغل پکی
ات: چطـــوریی پکی
پکی: تو چــطــوری شیطون
ات: چرا شیطون
پکی: بعدا بت میگم
ات: اوکی
(زنگ خورد)
ویو راوی: همه رفتن تو کلاس.
ات: چی می خواستی بگی
پکی: هیچی گفتم شیطون شدی سر این بود که با شوگا اومدی
ات: اها
ویو راوی: ات مشغول حرف زدن با پکی بود که یهو یع چیز رو دست میز بقلیش دید یع تایم بود که داشت هر ثانیش کم می شد ات تعجب کرد اومد به پکی بگه که رو دست پکی هم دید
دست هرکس رو نگاه می کرد رو دست همه بود یع نگاه به دست خودش کرد تو دست خودشم بود
پکی: ات چی شده انگار تعجب زده ای
ات: چی........ چیزی......


نویسنده: تانی



بچه ها تصویر دوم یع چیز تو مایه های همون ساعت تو دسته ببخشید خیلی ضایع س تو ادیت خوب نیستم😂😂😂🍡


و همینطور لطفا با لایک کردن و کامنت گذاشتنتون بع ما انرژی بدید با تشکر😂♥🫀
دیدگاه ها (۱)

(پارت دواز دهم) ات: چی.... چیزی..... نشدهپکی: مطمئنیات:اره ت...

پاره😂پکی

(پارت دهم) ویو راوی: ات به شوگا زنگ زدشوگا: بلهات: سلام خوب...

((پارت نهم)) ویو راوی: ات همش داشت بع خودش می گفت که همه چی ...

رمان j_k

گل وحشی منپارت ۶ ویو اتخیلی واقعا درد داشتم که تهیونگ از اتا...

پارت ۷

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط