بـــادی که درختا رو تکون میــــداد....روی ســـنگ فرش ها رو هـــــم پـــوشونـــــده بـــود...مثله هــــر شب دوباره دلتنـــــگی منو سمت خــــاطرات کشـــــونده بود....