سناریو

سناریو

وقتی بدون اجازه شون تتو میزنی

نامی
نامی: به به دیگه چی اگه به جای این کارا درس بخونی موفق تر میشی

جین
جین : بله دیگه منم اصلا مهم نیستم؟ حداقل بهم میگفتی
ا/ت : یا اوپاااااا خب دیگه بچه ها زدن منم زدم
جین : چون اونا زدن تو هم باید بزنی
ا/ت : می‌خوایی برم پاکش کنم ؟
جین : نخیر
ا/ت : تو که خوشت نیومد
جین : نگفتم خوشم نیومده گفتم چرا بهم نگفتی 😑

یونگی
لباست پوشیده هست و دیده نمیشه و اول متوجه نمیشه لباس هات رو عوض میکنی و روش رو میپوشونی و میری شام درست کنی سر گاز ایستادی که از پشت بغلت می‌کنه
یونگی : چرا می پوشونیش ؟
ا/ت : چ.......چی چیرو
یونگی : وقتی تتو میزنی بهم بگو من که نمی‌خوام بکشمت بیب
ا/ت برمیگرده سمتش
ا/ت : ببخشید نمی‌خواستم عصبی بشی فکر کردم ک.......
حرفش با کوبونده شدن لبای یونگی رو لباش نصفه موند
یونگی : مهم نیست بیب

هوسوک
میایی خونه و لباس هات رو عوض میکنی هنوز نیومده خونه و میاد خونه
هوسوک : سلام قشنگم
ا/ت : سلام اوپا برو لباس هات رو عوض کن بیا شام
هوسوک : باش بیب
لباس هاش رو عوض می‌کنه و میاد سر میز کنارت میشینه
هوسوک: هوممم بین چیکار کرده
ا/ت : بله دیگه واسه اوپامه ....اوک راستی میخواستم چه چیزی بت بگم
هوسوک : هوم چیزی شده
تتو رو نشون میدی
هوسوک : چه نازه 🥹
ا/ت : خوشت اومد
هوسوک: هوم منم ببر بزنم
ا/ت : باشه

جیمین
متاسفانه ایشون خودش می‌دونه که زدی و الان کنارت نشسته تا نوبتش بشه 😂( از کمبود ایده 🤌)

ته ته
ته : ببینم تو دوباره با حرف کوک خر شدی
ا/ت : آمممممم خب خوشگله
ته : خوشگل هسته ولی خب بهم بگو دفه بعد بم بگو اوک
ا/ت : چشم 🥺

کوک
کوک : اووو نه خوشم اومد
ا/ت : بله دیگه به ددیم رفتم
کوک : جونز
دیدگاه ها (۲۵)

دیگه فعالیت نمیکنم بای

درخواستی داشتیمیه کوچولو اینجاست که از کارام خوشش میاد 🥺گفتم...

درخواستی

دیگه نمیخوام داخل ویس فعالیت کنم ......فیک آبنبات ترش رو هم ...

وقتی حامله بودی ولی بچه رو بدون اجازه شون سقط میکنی(درخواستی...

پارت ۸۲ فیک ازدواج مافیایی

پارت ۷۹ فیک ازدواج مافیایی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط