جیمین که بسیار بسیار از تغییر مود داداش کوچیک پشم هایش
' جیمین که بسیار بسیار از تغییر مود داداش کوچیک پشم هایش اپلاسیون طبیعی شده بود با دهانی باز حرفشو تایید کرد و از اونور پدر بنگتن که متوجه ارامش قبل از طوفان همسر عزیزش شد به قصد ارام کردنش شیرجه زد سمته اشپزخونه که پاش به کیف بنگچان گیر کرد و....
"نامجون متاسفانه با سر خورد توی اپن آشپزخونه، آیان گفت :چان هیونگ، گفتی نامجون از تو بزرگتره؟
چان: آره عزیزم یادم رفت بگم چلاغ تر هم هست.
یونگی که با صدای کوبش سر نامجون توی اپن از اتاقش درحالی که چشمبند گربه روی پیشونیش بود اومد بیرون"
' اهی از سر تاسف کشید و گفت : اگه تو تیمارستان دبیو میکردم وضعیت سلامت روانم بهتر بود... '
"بشکه(بنگشیهیوک)... در حالی که چوبخشک رو (جوپ) براید استایل بغل کرده بود اومدن داخل که نگاه همه به سمتشون رفت. چان چشای آیان رو گرفت که آیان گفت: هییی... پس چرا نامیهیونگ چشای جونگکوکی رو نگرفته؟
چان: جونگکوک واسه خودش یه بلاییه نگو و نپرس.
هیونجین: وای... ببخشید یادمون رفت تختخواب رو براتون تزئین کنیم!"
پایان:)
مونی شاین مننننن؟ @kim_valerin
"نامجون متاسفانه با سر خورد توی اپن آشپزخونه، آیان گفت :چان هیونگ، گفتی نامجون از تو بزرگتره؟
چان: آره عزیزم یادم رفت بگم چلاغ تر هم هست.
یونگی که با صدای کوبش سر نامجون توی اپن از اتاقش درحالی که چشمبند گربه روی پیشونیش بود اومد بیرون"
' اهی از سر تاسف کشید و گفت : اگه تو تیمارستان دبیو میکردم وضعیت سلامت روانم بهتر بود... '
"بشکه(بنگشیهیوک)... در حالی که چوبخشک رو (جوپ) براید استایل بغل کرده بود اومدن داخل که نگاه همه به سمتشون رفت. چان چشای آیان رو گرفت که آیان گفت: هییی... پس چرا نامیهیونگ چشای جونگکوکی رو نگرفته؟
چان: جونگکوک واسه خودش یه بلاییه نگو و نپرس.
هیونجین: وای... ببخشید یادمون رفت تختخواب رو براتون تزئین کنیم!"
پایان:)
مونی شاین مننننن؟ @kim_valerin
- ۲.۱k
- ۱۵ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۷)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط