whyhim
#why_him
part:79
آرتو:من درو باز میکنم.
جونگکوک:هوم خوش اومدی.
تهیونگ:ملین کجاست؟
جونگکوک:همین جا........
تهیونگ:اول بهم بدش بعد تهی رو میدم دستت.
جونگکوک:باشه.
سمت ملین رفتم و بردش پیش تهیونگ.
جونگکوک:اینم ملین خب تهی؟
تهیونگ:بیا تو.
جونگکوک:تهی آروم وارد خونه شدکه تهیونگ دست ملین رو محکم گرفت و از خونه خارج شد.
چشمم به تهی خورد هنوز هم مثل قبل خجالتی بود.
جونگکوک:تهی!
تهی:ب بله؟
جونگکوک:اوممم نمیخوای بیای پیش داداشی؟
با حرفم لبخندی روی لبش اومد و پرید توی بغلم که محکم توی بغلم گرفتمش.
آرتو:داداش؟
من گیج شدم اینجا چه خبره؟
مگه تهی خواهر تهیونگ نیست؟
پس چرا...؟
مادربزرگ:تهی تهیونگ و جونگ کوک از یه مادرن ولی از دو پدر.
جونگکوک وقتی دنیا اومد پدرش فوت شد.
مادر جونگکوک بعد از یک سال با آقای کیم آشنا شد و ازدواج کرد و حاصل ازدواجشون شد تهی و تهیونگ.
آرتو: عجب!
ادامه دارد................∆
part:79
آرتو:من درو باز میکنم.
جونگکوک:هوم خوش اومدی.
تهیونگ:ملین کجاست؟
جونگکوک:همین جا........
تهیونگ:اول بهم بدش بعد تهی رو میدم دستت.
جونگکوک:باشه.
سمت ملین رفتم و بردش پیش تهیونگ.
جونگکوک:اینم ملین خب تهی؟
تهیونگ:بیا تو.
جونگکوک:تهی آروم وارد خونه شدکه تهیونگ دست ملین رو محکم گرفت و از خونه خارج شد.
چشمم به تهی خورد هنوز هم مثل قبل خجالتی بود.
جونگکوک:تهی!
تهی:ب بله؟
جونگکوک:اوممم نمیخوای بیای پیش داداشی؟
با حرفم لبخندی روی لبش اومد و پرید توی بغلم که محکم توی بغلم گرفتمش.
آرتو:داداش؟
من گیج شدم اینجا چه خبره؟
مگه تهی خواهر تهیونگ نیست؟
پس چرا...؟
مادربزرگ:تهی تهیونگ و جونگ کوک از یه مادرن ولی از دو پدر.
جونگکوک وقتی دنیا اومد پدرش فوت شد.
مادر جونگکوک بعد از یک سال با آقای کیم آشنا شد و ازدواج کرد و حاصل ازدواجشون شد تهی و تهیونگ.
آرتو: عجب!
ادامه دارد................∆
- ۱۰.۱k
- ۱۷ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط