گناهکار part

( گناهکار ) 40 part

لحظه ای خشکش زد حتا حرکتی هم نمی‌تونست انجام بده کلماتی رو شنید که زیاد برایش سنگین بودن اون هنوز سنی نداشت واسه این همه سختی اما هنوز هم اون به حرف هایش ادامه میداد یونگ آئه : تازه اولشه چرا انقدر ناراحت شدی پدرت پارک جیمینه کسی که از مادرت سوءاستفاده کرد کسی که باعث شد تمام این سال ها رو در سختی زندگی کنی...
گوئون نگذاشت ادامه بده و هولش داد جلوی دوستش که در شوک بود ایستاد گوئون : لطفاً از اینجا برید مگه نمی‌بینید حالشو
یونگ آئه : چیزیو که باید می‌فهمید فهمید دیگه لازم نیست اینجا بمونم
قدم برداشت و از آنجا رفت گوئون جلوش نشست و تکونش داد
گوئون : هی پسر تو که باور نمیکنی چرت و پرت های این عشوه گرو
با تو نیستم هی ..
اشک تو چشم هایش جمع شد ناخواسته اشک هایش جاری شدن و مانند یک سیل گریه میکرد اگر ات این اشک های پسرش رو میدید زمین و آسمون رو بهم میزد، باید از همون روزی که اون عکس رو دید می‌فهمید پارک جیمین کنار مادرش هستی صمیمانه ایستاده بود بدون توجه به آزمایش آنو با گریه داد زد یون بیول : باید ...می‌فهمیدم ..
گوئون: آروم باش یون بیول..
بیشتر از گریه و ناراحتی عصبانیت در قلبش جمع شد نفرت وجودش رو فراع گرفت از روی نیم کت بلند شد و با قدم های سریع سمته ماشین رفت گوئون به دنبالش رفت اما اون به قدری عصبی بود تا متوجه حرف های دوستش بشه با عصبانیت سوار ماشین شد و زودتر درو بست اشک هاشو پاک کرد و زیر لبی زمزمه کرد یون بیول : چطور تونستن با مادرم همچین کاری بکنن
پاشو گذاشت روی گاز و حرکت کرد گوئون به دنبال داد زد
گوئون : صبر کن تو که گواهینامه نداری تصادف می‌کنی

ات به جلوی شرکت جیمین رسید نا خبر از حال پسرش با یک استرس و دلشوره عجیبی ایستاد شاید آمدنش اشتباه بود باید برمیگشت یا نه
لحظه ای چشم دوخت به جلویش چهره آن مرد برای آشنا اومد، کمی چشم هاشو ریز کرد امکان نداشت اون سوجون بود دوست قدیمی اش هر دو شوکه بهم خیره بودند تا اینکه جیمین هم از ساختمان شرکت بیرون آمد دقیقا وسط آن دونفر ایستاده بود ناگهانی به گوشی ات تماسی آمد سریع بیرونش کشید با دیدن اسم پسرش جواب داد اما صدای بغض دار و عصبی پسرش رو شنید یون بیول : چرا بهم نگفتی پارک جیمین پدره منه،
شوکی بهش وارد شد چطوری فهمیده بود سریع نگاهی بین جیمین و سوجونی که با تعجب بهش زل زده بودند نگاه انداخت با صدای لرزانی لب زد ات : بیولم من ..
دیدگاه ها (۳)

( گناهکار ) 41 part یون بیول: بسه دیگه نمی‌خواهم چیزی بشنوم ...

( گناهکار ) ۴۲ part کناره اتاق عمل نشسته و زانوهایش را در بغ...

( گناهکار )39 part گوئون : از چی از اینکه پدرتو ببینی یون بی...

( گناهکار ) 3۸ part جیمین هم نشست لحظه ای قبل از نواختن یاد...

( گناهکار ) ۸۱ part نگاه کوتاهی به جیمین انداخت که ریلکس مشغ...

( گناهکار ) ۷۴ part آنو قرار داد رو دست ات داد اون هم مشکوک ...

ادامه پارت قبل یون بیول دلخور از اتاق خارج شد جلوی اتاقش ه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط