دم دمای ظهر بآ گلودرد از خوآب بیدآر شد

دم دمایِ ظهر بآ گلودرد از خوآب بیدآر شد
چشم هایِ ورم کردشو شست
اون لباسی که ازش متنفر بود رو پوشید
بدون اینکه چیزی بخوره از خونه زد بیرون
بی هدف تموم خیابون هایی که نباید رو قدم زد
تموم آهنگایی که نباید رو گوش کرد
عصر با سرگیجه ناشی از گرسنگی رفت کافه
به برنامه رژیمش فحش داد و پرکالری ترین چیزی که تو منو بود رو سفارش داد
باز قدم زد، قدم زد، قدم زد
دلش حرف زدن با کسی رو میخواست ولی با اینحال هروقت گوشیش زنگ میخورد رد تماس میکرد
برگشت خونه
آلپرازولام ؟فلوکستین؟ نوآفن؟ کدومش؟!
از هرکدوم یکی گذاشت تو دهنش و بدون آب قورت داد، میخواست تلخیشون دهنشو پر کنه!
نه مسواک زد، نه صورتشو شست و نه موهاشو شونه کرد!
پنجره رو تا آخر باز کرد و گذاشت هوای خنک اول پاییز اتاقو پر کنه
دراز کشید تو جآش و بلآخره بعد از یروز سکوت مغزش سر قلبش داد کشید:
+ پس چه مرگته که کل امروز رو با لجبازی کوفتمون کردی؟!
_ دلم براش تنگ شده!
+...!
_...(: #محیا_زند
دیدگاه ها (۵)

یادمه حتی مدرسه ی بچمونم انتخاب کرده بودیم...توی اون چند سال...

مادرم میگوید:مرد گریه نمیکندو مناز بغضگلو درد گرفته ام...و پ...

گر چه در خوب ترین حالت مان نیز بدیم جز در خانه ی ارباب دری ر...

#یا_اباعبدالله_ع❤ ️❣ خواستم دورڪنم فڪر حرم را امامن بدون تو،...

#بزرگترین_آرزوP52«شروع یک رابطه؟ یا شایدم.. آخرین دیدار!»بشق...

black flower(p,293)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط