ورس احسان هخامنش
[ ورسِ۱ _ احسان هخامنش]
باز سره صبحه دلم غروبه
ی حس میگه تلخیا همش دروغه
میگه لبخند بزن ک خوبی نزدیکه
میگم خستم میترسم چشا سنگینه
میگه سکوت فقط حس داشته باش
ب شبنم روی گل چشم داشته باش
میگم سیگار رو لب از غمه
میگه اینجا خوبیا و بدیاش در همه
گفتم از کجا اومدم ب کجا میرم
گفت کم فکر کنی واست خدا میشم
گفتم ببین ترک دسته پیره مردو
دلایی که تو سرما پینه بستو
گفت هرجا ک من باشم غم میپره
اون که قمار نکنه اینجا کم میبره
گفتم اسمتو بگو من اهل ریسکم
گفت من شادیم ولی هرزه نیستم
[کورس _ صادق]
آخرین گل خشک نمیشد روی شاخه هیچوقت
چون ندید زمستونو تو صدها ساله بیشتر
گل تو گلدون پشت شیشه باغبونش باش همیشه
هرچه قدر ستایشم شه از خوبیاش کم نمیشه
کله زمین دل بستن بش
افتخار شد هر لبخندش
خوشبو شاد و شاداب
اما تنهایش رفت از دستش
زیباییش از اجباری بود ک لحظه هاش توی تکراری خوب
وجودش تو دنیا امدادی بود
فهمید مشکلش یکتایی بود
[ورسِ۲ _ احسان هخامنش]
زد تو خال مثل ی تک تیرانداز
حرفاش قشنگه تغییرم داد
تصمیم از ماس قشنگ یا زشت
خوب گوش ک میکنم قشنگ بازش
ک زندگی فقط از نگاه توه
جلو آینه وایسا بکن نگاه ب خودت
فریاد بزنو صدای خدا باشبود تمومه انگال دورت جدا باش
هدف داشته باش ب سردیا بخند
چشم رو خوبیا بازو رو تلخیا ببند
عمیق نگاه کن تو عین سادگی دریاس دلت بده دل به عاشقی
کامل باش با ی فکر مثبت پس پیش ب سوی خیر مطلق
[کورس _ صادق]
آخرین گل خشک نمیشد روی شاخه هیچوقت
چون ندید زمستونو تو صدها ساله بیشتر
گل تو گلدون پشت شیشه باغبونش باش همیشه
هرچقد ستایشم شه از خوبیاش کم نمیشه
کله زمین دل بستن بهش
افتخار شد هر لبخندش
خوشبو شاد و شاداب
اما تنهایش رفت از دستش
زیباییش از اجباری بود ک لحظه هاش توی تکراری خوب
وجودش تو دنیا امدادی بود
فهمید مشکلش یکتایی بود
#حِـــســــ
باز سره صبحه دلم غروبه
ی حس میگه تلخیا همش دروغه
میگه لبخند بزن ک خوبی نزدیکه
میگم خستم میترسم چشا سنگینه
میگه سکوت فقط حس داشته باش
ب شبنم روی گل چشم داشته باش
میگم سیگار رو لب از غمه
میگه اینجا خوبیا و بدیاش در همه
گفتم از کجا اومدم ب کجا میرم
گفت کم فکر کنی واست خدا میشم
گفتم ببین ترک دسته پیره مردو
دلایی که تو سرما پینه بستو
گفت هرجا ک من باشم غم میپره
اون که قمار نکنه اینجا کم میبره
گفتم اسمتو بگو من اهل ریسکم
گفت من شادیم ولی هرزه نیستم
[کورس _ صادق]
آخرین گل خشک نمیشد روی شاخه هیچوقت
چون ندید زمستونو تو صدها ساله بیشتر
گل تو گلدون پشت شیشه باغبونش باش همیشه
هرچه قدر ستایشم شه از خوبیاش کم نمیشه
کله زمین دل بستن بش
افتخار شد هر لبخندش
خوشبو شاد و شاداب
اما تنهایش رفت از دستش
زیباییش از اجباری بود ک لحظه هاش توی تکراری خوب
وجودش تو دنیا امدادی بود
فهمید مشکلش یکتایی بود
[ورسِ۲ _ احسان هخامنش]
زد تو خال مثل ی تک تیرانداز
حرفاش قشنگه تغییرم داد
تصمیم از ماس قشنگ یا زشت
خوب گوش ک میکنم قشنگ بازش
ک زندگی فقط از نگاه توه
جلو آینه وایسا بکن نگاه ب خودت
فریاد بزنو صدای خدا باشبود تمومه انگال دورت جدا باش
هدف داشته باش ب سردیا بخند
چشم رو خوبیا بازو رو تلخیا ببند
عمیق نگاه کن تو عین سادگی دریاس دلت بده دل به عاشقی
کامل باش با ی فکر مثبت پس پیش ب سوی خیر مطلق
[کورس _ صادق]
آخرین گل خشک نمیشد روی شاخه هیچوقت
چون ندید زمستونو تو صدها ساله بیشتر
گل تو گلدون پشت شیشه باغبونش باش همیشه
هرچقد ستایشم شه از خوبیاش کم نمیشه
کله زمین دل بستن بهش
افتخار شد هر لبخندش
خوشبو شاد و شاداب
اما تنهایش رفت از دستش
زیباییش از اجباری بود ک لحظه هاش توی تکراری خوب
وجودش تو دنیا امدادی بود
فهمید مشکلش یکتایی بود
#حِـــســــ
- ۶.۷k
- ۱۹ تیر ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط