دید مجنون را شبی لیلا به خواب

دید مجنون را شبی لیلا به خواب
کاسه ای در دست دارد خیس آب

گفت او را چیست ای شیدای من؟
در جوابش گفت ای لیلای من

کاسه ی آب است اما آب نیست
باده ی ناب است اما ناب نیست

اینکه میبینی حاصل افسون توست
دسترنج هق هق مجنون توست

سوختم در آتش بیداد تو
ریختم هر قطره اش با یاد تو

ابر بودم تشنه ی لیلا شدم
بس که باریدم تو را دریا شدم

عشق اگر روزی تو را افسون کند
لیلی اش را تشنه ی مجنون کند
دیدگاه ها (۱۹)

ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺍﺳﺖ... ﺟﺰﻭ ﺑﯿﺴﺖ ﮐﺸﻮﺭ ﺳﺎﺯﻧﺪﻩ ﻧﺎﻭﺷﮑﻦ ﺩﺭ ﺩﻧﯿﺎ ﺍﯾﻨ...

قابل توجه خیلی از دوستان که خیلی به ظاهر تو رویا همیشه در حا...

سکه‌های ساسانمسکوکات ساسانی طلا و نقره و مس بودند اما نسبت ب...

ادبیات ساسانینگاشته‌ها و نوشته‌هایی که از روزگار ساسانیان بر...

#غمنامه‌ای‌برای‌طُ...گاهی شعر میخوانم ولی چه سود در خاطرم نم...

ما دهه شصتیا نسلی هستیم که درصورت بروز شیطنت بیش از حد

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط