عاشقنامدارویس رامین
#عاشق_نامدار_ویس_ (رامین
دایه طلسمی میسازد و با آن طلسم، توان جنسی از موبد گرفته می شود و بر اثر طوفانی، طلسم برای همیشه گم میشود و موبد در ناتوانی جنسی باقی می ماند!!!
ویس نیز به رامین دل میبازد. آنها با یکدیگر فرار کرده ولی شاه هر دو را دستگیر می کند. او از کشتن آنها گذشته ولی در هر زمانی که از کاخ دور میشد ویس را زندانی میکرد تا مبادا با رامین دیداری کند.
با گفتههای بزرگان مرو، رامین شهر را ترک میکند و ناچار زندگی جدیدی را با دختری از خانواده بزرگان گلنار (معروف به گل) آغاز می کند. ولی یاد ویس هرگز پاک نمی شود و پس از مشاجراتی از یکدیگر جدا میشوند.
رامین که اندیشه ویس را از یاد نبرده بود مشغول نوشتن نامهای برای ویس میشود. تا سرانجام با پند دایه ویس تصمیم می گیرد که درهنگام شکار و نبود موبد کودتا کند و رامین را جای موبد بر تخت بنشاند.
پس از شنیدن خبر مرگ شاه مرو، رامین به عنوان جانشین وی تاج سلطنت را بر سر میگذارد و زندگی رسمی خود را با ویس آغاز میکند تا روزی که ویس پس از سالها به مرگ طبیعی فوت میشود.
رامین که زندگی پر از رنجش را برای رسیدن به ویس سپری کرده بود با مرگ ویس کالبد او را در زیرزمینی قرار میدهد و پس از واگذاری تاج و تخت شاهی به پسر خود تا روز مرگ، به آتشکده و در کنار دخمهی ویس میرود.
پس از سه سال که رامین نیز میمیرد، جسد او را در کنار ویس به خاک میسپارند و تن آنها در این جهان و روان آنها در مینو به یکدیگر میرسند.
دایه طلسمی میسازد و با آن طلسم، توان جنسی از موبد گرفته می شود و بر اثر طوفانی، طلسم برای همیشه گم میشود و موبد در ناتوانی جنسی باقی می ماند!!!
ویس نیز به رامین دل میبازد. آنها با یکدیگر فرار کرده ولی شاه هر دو را دستگیر می کند. او از کشتن آنها گذشته ولی در هر زمانی که از کاخ دور میشد ویس را زندانی میکرد تا مبادا با رامین دیداری کند.
با گفتههای بزرگان مرو، رامین شهر را ترک میکند و ناچار زندگی جدیدی را با دختری از خانواده بزرگان گلنار (معروف به گل) آغاز می کند. ولی یاد ویس هرگز پاک نمی شود و پس از مشاجراتی از یکدیگر جدا میشوند.
رامین که اندیشه ویس را از یاد نبرده بود مشغول نوشتن نامهای برای ویس میشود. تا سرانجام با پند دایه ویس تصمیم می گیرد که درهنگام شکار و نبود موبد کودتا کند و رامین را جای موبد بر تخت بنشاند.
پس از شنیدن خبر مرگ شاه مرو، رامین به عنوان جانشین وی تاج سلطنت را بر سر میگذارد و زندگی رسمی خود را با ویس آغاز میکند تا روزی که ویس پس از سالها به مرگ طبیعی فوت میشود.
رامین که زندگی پر از رنجش را برای رسیدن به ویس سپری کرده بود با مرگ ویس کالبد او را در زیرزمینی قرار میدهد و پس از واگذاری تاج و تخت شاهی به پسر خود تا روز مرگ، به آتشکده و در کنار دخمهی ویس میرود.
پس از سه سال که رامین نیز میمیرد، جسد او را در کنار ویس به خاک میسپارند و تن آنها در این جهان و روان آنها در مینو به یکدیگر میرسند.
- ۳.۱k
- ۱۴ بهمن ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط