رمان پروانه ای برا شمع تو

پارت ۷

یهو هولش دادم که حولم افتاد زمین انگار برق گرفتم نتونستم جم بخورم اونم خنده ی ریزی کرد و اومد سمتم...
ته : بدن مرمر + دختر خوشگل = زن کیم ته یونگ
آت : ...
ته : نظرت چیه مال من شی
آت : ...هیچ حرفی نزدم نمی‌تونستم دهنمو باز کنم که از گرفت و پرتم کرد روی تخت و مث‌ وحشیا می بوسیدم...
بعد اهم اهم
ته : درد داری؟!
آت : اوهوم
ته : اوک...بلند شدم و آت رو برآید بغل کردم و بردم سمت حموم و دلسوز براش ماساژ میدادم...بازم درد داری
آت : بهترم..
ته : اگه درد داری طبیعی
آت : ا..اره می‌دونم
ته : دختر باهوش خودمی...دماغ آت رو می‌کشه
آت : من دخترتم...خنده ی ریز
ته : معلومه تو دخترمی...خنده
آت : عامم شاید من دخترت نباشم
ته : پس باید ی دختر برام بیاری که من عاشق دخترم
آت : یااا...
ته : جونمم

خب ته و آت ازدواج کردن و صاحب دوتا بچه به نام های رز و ریوان شدن🫀❤️
«پایان»
دیدگاه ها (۵)

رمان مدرسه رویایی من

رمان مدرسه رویایی من

رمان پروانه ی برا شمع تو

رمان پروانه ای برای شمع تو

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط