دست لرزان

دست لرزان
قلم بی قرار
قافیه نا مهربان
شعر فقیری می شود
چیزی برای پیشکشی چشمانت ندارم
ای که غزل های وحشی
رام نگاه توست

#امیرعلی_قربانی
دیدگاه ها (۵)

مختل می کند زندگی را در شهریحادثه نگاه تو وچشم هر رهگذر#امیر...

سرد و تنگ اغوش من استاز بس زانو به بغل دارد#امیرعلی_قربانی

فریاد میزد "می مانم" راانعکاس صدایش از بن بست بالایی برنگشته...

رفتی و ثابت کردیبرازنده ام باد این بی سر و سامانیسزاوارت با...

علیرغم تمام دلخوشی هایم مسلم شد  مرا نامهربانی های تو دیوانه...

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌...

لطفا به بندِ اولِ سبابه ات بگو کمی حوصله اش بیشتر شود تا حضو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط