پلیس خوشتیپ من
پلیس خوشتیپ من
p5:
ویو جیمین
دیدم ات خیلی گریه میکنه
نگران شدم
ج :تهیونگ کی تیر خورده
ت:یکی به نام جیهوپ
ج:نمیشناسیش
ت:نه
ویو جیمین
شاید دوست پسرشه که با بوسه قلبش و حس نکردم (بغض
ج:ات خوبی
ت:رئس(گریه
ج:باش باش گریه نکن ات چیزیش نمیشه نترس ما پیشتیم
ات جیمین و بغل کرد )
ویو ات
نمیدونم چرا تو بغلش احساس امن میکنم چرا حس میکنم جیمین قوی ترین مردی که میتونه حس امنیت بده
ویو چند ساعت بعد
دکتر:نزدیک های آقا جیهوپ کیا هستن
ت:منم خواهرشم
ویو جیمین
اوفف خوبه فکردم دوست پسرشه
دکتر:خانوم ات نگران نباشین برادرتون خیلی قویه
ت:بله
دکتر :تیری به سمت قلبش رفته بود اما اون قدر قوی بود که تونست تیر رو به سمت دیگه هدایت کنه تبریک میگم عمل عالی بود
ت: مرسی واقعا
(بعد از حرف زدن با جیهوپ جیمین آن رو برد پشت بوم تا یکم خلوت باشه )
ج: ات تو گفتی داداش نداری
ت :ام اره چون باهاش دعوا کرده بودم و گفتم داداشی مثل اون ندارم
ج :هوم بلاخره کار خودت و کردی رفتی به اون هتل
ت:خب پلیسم نمیتونم بزارم اینجور عوضی ها واسه خودشون ول بچرخن
ج:اما گفتم نرو اگه چیزیت میشد من....
ت:تو چی
ج:ات ولش کن چیزی که گفتم
(ات نزدیک جیمین شد )
ت:نکنه عاشقم شدی نکنه اگه رو تخت بیمارستان الان من بودم زنده نمیموندی
(ات انقد نزدیک بود اون حرفارو زد اتفاقی لبش خورد به جیمین ات رفت عقب که جیمین دستشو گرفت
ج:نه چون تو یه گروهیم نگرانتم فکردی میام عاشق لجبازی مثل تو میشم
ت:ععع اگه میتونی ده ثانیه تو چشام زل بزن مطمئن شم
(جیمین نزدیکش شد ات تو چشای جیمین نگاه کرد که چشاش رو لبای ات قفل شد )
ت: گفتم به چشام نگاه کن نه لبام
(جیمین لبشو بوس کرد ات میخواست عقب بره جیمین سفت گرفته بودش)
ج:فکر نکن چون عاشقتم بوسیدمت بوسیدمت تا دیگه نیای بگی عاشقی من عاشقت نیستم و نخوام شد
ت:دروغ میگی تو عاشق منی (لبخند از اونجا رفت
ویو جیمین
دست گذاشت رو قلبش اه پسره ی لعنتی چرا بوسیدیش باید جدی تو چشاش نگاه میکردی اوفففف از دست تو جیمین
خب خب بای بای🎀☺️
p5:
ویو جیمین
دیدم ات خیلی گریه میکنه
نگران شدم
ج :تهیونگ کی تیر خورده
ت:یکی به نام جیهوپ
ج:نمیشناسیش
ت:نه
ویو جیمین
شاید دوست پسرشه که با بوسه قلبش و حس نکردم (بغض
ج:ات خوبی
ت:رئس(گریه
ج:باش باش گریه نکن ات چیزیش نمیشه نترس ما پیشتیم
ات جیمین و بغل کرد )
ویو ات
نمیدونم چرا تو بغلش احساس امن میکنم چرا حس میکنم جیمین قوی ترین مردی که میتونه حس امنیت بده
ویو چند ساعت بعد
دکتر:نزدیک های آقا جیهوپ کیا هستن
ت:منم خواهرشم
ویو جیمین
اوفف خوبه فکردم دوست پسرشه
دکتر:خانوم ات نگران نباشین برادرتون خیلی قویه
ت:بله
دکتر :تیری به سمت قلبش رفته بود اما اون قدر قوی بود که تونست تیر رو به سمت دیگه هدایت کنه تبریک میگم عمل عالی بود
ت: مرسی واقعا
(بعد از حرف زدن با جیهوپ جیمین آن رو برد پشت بوم تا یکم خلوت باشه )
ج: ات تو گفتی داداش نداری
ت :ام اره چون باهاش دعوا کرده بودم و گفتم داداشی مثل اون ندارم
ج :هوم بلاخره کار خودت و کردی رفتی به اون هتل
ت:خب پلیسم نمیتونم بزارم اینجور عوضی ها واسه خودشون ول بچرخن
ج:اما گفتم نرو اگه چیزیت میشد من....
ت:تو چی
ج:ات ولش کن چیزی که گفتم
(ات نزدیک جیمین شد )
ت:نکنه عاشقم شدی نکنه اگه رو تخت بیمارستان الان من بودم زنده نمیموندی
(ات انقد نزدیک بود اون حرفارو زد اتفاقی لبش خورد به جیمین ات رفت عقب که جیمین دستشو گرفت
ج:نه چون تو یه گروهیم نگرانتم فکردی میام عاشق لجبازی مثل تو میشم
ت:ععع اگه میتونی ده ثانیه تو چشام زل بزن مطمئن شم
(جیمین نزدیکش شد ات تو چشای جیمین نگاه کرد که چشاش رو لبای ات قفل شد )
ت: گفتم به چشام نگاه کن نه لبام
(جیمین لبشو بوس کرد ات میخواست عقب بره جیمین سفت گرفته بودش)
ج:فکر نکن چون عاشقتم بوسیدمت بوسیدمت تا دیگه نیای بگی عاشقی من عاشقت نیستم و نخوام شد
ت:دروغ میگی تو عاشق منی (لبخند از اونجا رفت
ویو جیمین
دست گذاشت رو قلبش اه پسره ی لعنتی چرا بوسیدیش باید جدی تو چشاش نگاه میکردی اوفففف از دست تو جیمین
خب خب بای بای🎀☺️
- ۳.۸k
- ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط