black flower(p,150)
black flower(p,150)
تهیونگ پشت میز نشست و از پنکیکی که جونگ کوک مقابلش گذاشته بود مزه کرد .
برخلاف ظاهرشون مزه چندان خوبی نداشتند و اما باز هم قابل خوردن بودند...
جونگ کوک یک برش تو دهنش گذاشت و جوید.
صورتش به خاطر مزه ش در هم رفت اما به خوردنش ادامه داد.
جونگکوک: فکر کنم باید بیشتر بهش آب مربا اضافه می کردم.
جونگ کوک زیر لب گفت و یکم آب پرتغال نوشید.
جونگکوک با صدای زنگ در دست از خوردن کشید.
احتمالا بازم همسایه ی واحد روبه رویش خانم کانگ بود.
اون پیرزن کسی رو نداشت و هر وقت کاری داشت از جونگ کوک کمک می گرفت.
جونگکوک: من میرم به همسایم کمک کنم... هر چی خواستی از یخچال بردار.
به تهیونگ که لیوان آب پرتغال رو به لباش چسبونده بود و سعی میکرد چیزی که تو دهنشه رو قورت بده گفت و آشپزخونه رو ترک کرد.
تهیونگ لیوان خالیش رو روی میز گذاشت و اسکرین موبایلش رو رو روشن
چه عجیب
خواهرش بعد از چندین ماه بهش پیام داده بود!
پیامش رو باز کرد.
بیول نونا : تهیونگ حالت چطوره؟ فردا سالگرد پدر و مادر برای شام به خونه ی من بیا... یادت نره
خونه ی من منظورش خونه ی تهیونگه دیگه؟
تهیونگ پشت میز نشست و از پنکیکی که جونگ کوک مقابلش گذاشته بود مزه کرد .
برخلاف ظاهرشون مزه چندان خوبی نداشتند و اما باز هم قابل خوردن بودند...
جونگ کوک یک برش تو دهنش گذاشت و جوید.
صورتش به خاطر مزه ش در هم رفت اما به خوردنش ادامه داد.
جونگکوک: فکر کنم باید بیشتر بهش آب مربا اضافه می کردم.
جونگ کوک زیر لب گفت و یکم آب پرتغال نوشید.
جونگکوک با صدای زنگ در دست از خوردن کشید.
احتمالا بازم همسایه ی واحد روبه رویش خانم کانگ بود.
اون پیرزن کسی رو نداشت و هر وقت کاری داشت از جونگ کوک کمک می گرفت.
جونگکوک: من میرم به همسایم کمک کنم... هر چی خواستی از یخچال بردار.
به تهیونگ که لیوان آب پرتغال رو به لباش چسبونده بود و سعی میکرد چیزی که تو دهنشه رو قورت بده گفت و آشپزخونه رو ترک کرد.
تهیونگ لیوان خالیش رو روی میز گذاشت و اسکرین موبایلش رو رو روشن
چه عجیب
خواهرش بعد از چندین ماه بهش پیام داده بود!
پیامش رو باز کرد.
بیول نونا : تهیونگ حالت چطوره؟ فردا سالگرد پدر و مادر برای شام به خونه ی من بیا... یادت نره
خونه ی من منظورش خونه ی تهیونگه دیگه؟
- ۵.۹k
- ۳۰ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط