عشق غیر منتظره پارت10

شب توی مراسم^

از زبان دامیان: توی مراسم همه دور هم جمع شده بودیم و منتظر آنیا بودیم اون یکم دیر کرده بود منم دلم هزار راه رفت نمی دونم چرا؟؟ ولی خب همش فکرم پیش آنیا بود همه ی دخترا ده تن آرایش کرده بودم و یا دور من بودن یا دور اون شاهزاده هه...فالوده بود؟ حالا هرچی که یهو میبینم آنیا میاد و وارد مراسم میشه ولی با عجله میره سمت سرویس منم نگران شدم رفتم دنبالش وقتی دیدمش......

دامیان: کله صورتی حالت خوبه؟؟

آنیا: وای پسر دوم من رو ترسوندی سلام

ذهن دامیان: وای خدا لباس سرخ و سیاهش چقدر بهش میاد اون تاجی که داخل مو های گوجه ایش کرده چقدر نازش کرده من دارم چی می گم؟ باز سرخ شدم؟

دامیان: میگم خیلی خوشگل شدی😳

بچه ها مدل موی آنیا یه گوجه پشت سرش بسته و دوتا تیکه از مو هاش رو دو طرف صورتش گذاشته و تاجش رو دور موهای گوجه ایش گذاشته

آنیا=یه کوچولو گونه های سرخ

دامیان: صبر کن ببینم...آنیا صورتت!

اونجا یکم تاریک بود و دامیان تازه صورت آنیا رو میبینه

آنیا: چیزی نیست باور ک...

دامیان: دختر رو صورتت خونه صدمه دیدی؟ بیا بریم درمانگاه

آنیا: یکی تو راه تصادف کرده بود خون برای اونه و اینکه دیر کردم...
ذهنش: ماموریت بودم چقدرم آسون بود فقط باید 50 تا سرباز می کشتم!

دامیان یه دستمال به آنیا میده و بعد با هم میرن تو سالن خدا رو صد هزار مرتبه شکر که بکی اونا رو ندید ولی خب...

امیلی: دامی بیا باهم برقصیم الان زمانش شده

دامیان: میشه اسمم رو درست صدا کنی؟

یهو همه دختر ها دور دامیان و جاناتان جمع میشن و همه پسر ها دور آنیا

امیل: بکی به من افتخار میدی؟؟

بکی: با کمال میل

جاناتان: خانم آنیا به من این افتخار رو میدی؟؟

قلب همه دختر ها💔

دامیان: کله صورتی میگم...میشه...یعنی... (گوجه)
ذهنش: وای میخوام بگم باهام برقصه ولی کلمه درست پیدا نمی شه!! آخه بنا به دلیلی که نمی دونم عصبانی میشم کنار یه پسر دیگه میبینمش

آنیا با یکم گونه های سرخ دستش رو تو دست دامیان میزاره و با یه لبخند گوگولی میگه: با کمال میل

جاناتان و امیلی:😭💔

جاناتان: اما من اول...

آنیا: من با هرکی بخوام میرقصم

امیلی: دامی چرا؟؟

دامیان: فضول خانم...

موقع رقص امیلی و جاناتان با هم افتادن و با هم نقشه های شوم کشیدن رقص آنیا و دامیان هم خیلی خیره کننده بود توی حرکت آخر پای آنیا لیز میخوره و همون حرکت معروف جفتشون لبو ی قاطی شده با آلبالو به علاوه اسانس گوجه فرنگی شده بودن بکی امیل هم داشتن اشک شوق می ریختن

بعد مراسم^

بکی: وای آنیا خیلی خیره کننده بودی

اوین: دامیان من تازه رسیدم چی شده؟

امیل: بیا من عکس گرفتم

آنیا و دامیان: چی؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!

بکی: خب باشه حالا
دیدگاه ها (۰)

عشق غیر منتظره پارت11

عشق غیر منتظره پارت 12

عشق غیر منتظره پارت9

عشق غیر منتظره پارت8

عشق غیر منتظره پارت۳۰

عشق غیر منتظره پارت ۲۹

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط