رمان شازده کوچولو
رمان شازده کوچولو
پارت۴۷
ارسلان: دکتر که حالشو دید سرمی بهش وصل کرد و شروع کرد زخمشو برسی کردن به من گفت برم بیرون به اجبار از اتاق بیرون اومدم که صدای ناله ی بلند دیانا به گوشم خورد وارد اتاق زدم دکتر هنوز مشغول بود نمیدونم داشت چیکار میکرد
دیانا: احساس میکردم چیزی داره از بدنم خارج میشه و درد اون زخم بیشتر
دکتر:چیزه براقی توی زخمش دیدم شاید شروع کردم به دراوردنش
ارسلان: بالاخره دستشو بالا گرفت و نگاهی به چیزه براق تو دستش انداخت سریع رفتم بالا سر دیانا
دیانا: دکتر روی زخمم و بست درد قلبم خوب شده بود منو روی یه برانکارد گذاشتن که کمی دراز بکشم دستمو روی اون قسمت گذاشتم
ارسلان: میسوزه
دیانا: مظلومانه سری تکون دادم
ارسلان: تو دلم دورت بگردمی گفتم
نویسنده: بلند میگفتی دیگه
ارسلان: دلم نمیخواد
نویسنده: عهههههه ادامه نمیدا
ارسلان: باشه باشه دستمو روی همون جا گذاشتم و کمی مالش دادم روی تخت خوابش برده بود بمیرم براش
نویسنده:اگه کسی میتونه بیاد پیوی حرف بزنیم حالم یکم ناخوشه🥲
پارت۴۷
ارسلان: دکتر که حالشو دید سرمی بهش وصل کرد و شروع کرد زخمشو برسی کردن به من گفت برم بیرون به اجبار از اتاق بیرون اومدم که صدای ناله ی بلند دیانا به گوشم خورد وارد اتاق زدم دکتر هنوز مشغول بود نمیدونم داشت چیکار میکرد
دیانا: احساس میکردم چیزی داره از بدنم خارج میشه و درد اون زخم بیشتر
دکتر:چیزه براقی توی زخمش دیدم شاید شروع کردم به دراوردنش
ارسلان: بالاخره دستشو بالا گرفت و نگاهی به چیزه براق تو دستش انداخت سریع رفتم بالا سر دیانا
دیانا: دکتر روی زخمم و بست درد قلبم خوب شده بود منو روی یه برانکارد گذاشتن که کمی دراز بکشم دستمو روی اون قسمت گذاشتم
ارسلان: میسوزه
دیانا: مظلومانه سری تکون دادم
ارسلان: تو دلم دورت بگردمی گفتم
نویسنده: بلند میگفتی دیگه
ارسلان: دلم نمیخواد
نویسنده: عهههههه ادامه نمیدا
ارسلان: باشه باشه دستمو روی همون جا گذاشتم و کمی مالش دادم روی تخت خوابش برده بود بمیرم براش
نویسنده:اگه کسی میتونه بیاد پیوی حرف بزنیم حالم یکم ناخوشه🥲
- ۴.۵k
- ۰۸ تیر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط