آنکه دل کاشت ولی دلهره برداشت منم

آنکه دل کاشت ولی دلهره برداشت ، منم
آنکه دائم نفسش حس تو را داشت ، منم

دگر آنکه نگشود دفتر احساس ، تویی
آنکه رویای تو را خاطره پنداشت ، منم

آنکه کافر به دلِ مومنِ من بود ، تویی
آنکه هر شعر تو را معجزه انگاشت ، منم

آنکه بر سینه ی من خنجر غم کوفت ، تویی
او که قامت به قدِ تیر بر افراشت ، منم

او که در باغ غزل گشت و خرامید ، تویی
او که یک بوته در این باغچه نگذاشت ، منم


‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎
دیدگاه ها (۲)

غم مخور معشوق اگر امروز و فردا می‌کندشیر دوراندیش با آهو مدا...

شاعر چشمت شوم یا شاعر خندیدنتای فدای لحظه ی در ماه شاید دیدن...

گرچه با تقدیر ناچار از مدارا کردنمعشق اگر حق است، این حق تا ...

اي به قربان نگاهت، دوست ميدارم ترا،،،جان شيرينم فدايت،دوست م...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط