ای تار من هم پود مناز دل سلامت میکنم

ای تار من ،هم پود من،از دل سلامت میکنم
ساکت و خاموشم و از دور نگاهت میکنم

سرنوشتم بی تو بودن را نوشت در طالعه ام‌
جان به لب هستم ببین ،امروز و فردا میکنم

چون شبم ،تاریک و ظلمانی ،سیه فام و کبود
پرتوی خورشید را از چشم زیبایت تمنا میکنم

گیسوانت را بگو لشکر نمیخواهی برای کشتنم
پیچ‌وتابش را نده زحمت ،جان فدایت میکنم

گر تو را همچون گذشته دوست میدارم ببخش
یاد زیبای تورا در خاطرم شیرین تر از جان میکنم

درد هستی و درمان هم تویی ،آخر ندارم چاره ای
چون تو خود زخمم زدی ،اصرار مرهم میکنم

مثل آن ماهی که دلگیر است از دست خودش
گر نیایی دل به خشکی میزنم با برکه ام قهر میکنم

همچو من شوریده و مجنون اگر داری بگو
ور نه در میدان عشقت یکه تازی میکنم
دیدگاه ها (۱)

دل و جانم به تو مشغولو نظر در چپ و راستتا ندانند حریفان که ت...

گفتم بیا ای ماه من ای روز و شب همراه منتنها و غمگینم مکن رسو...

بیا یک قراری بذاریمبیا من عاشق باشمتو عاشق ترمن مهربون باشمت...

جمعه بهانه است دلم تمام روزها برای تو شعر می شود جمعه بهانه ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط