Forced marriage

ღForced marriageღ
پارت۱۳
+شما دوتا چجوری میخواین تا اخر عمر باهم زندگی کنین؟
×ببینم کی همو دیدین صد درصد امروز اولین بار نبوده درسته؟
یجی:خووبب...اهم...جناب جئون بهتون میگن..
کوک:حقیقتش من فراموشی دارم و بعضی چیزا یادم نمیمونه خانم کیم دقیق براتو توضیح میدن..
یجی(جوری که فقط کوک بشنوه):پس وسط حرفم نپر ولی خودت خواستی.
_این دور از ادبه که دارین اروم حرف میزنین ما نفهمیم
×سخت نگیرر مسائل زنو و شوهریه دیگه😉
_نخیر باید تنبیه بشن..عروسی رو یه روز عقب میندازیم و فردا مربی براتون میگیرم تا شب رسم های قدیمی رو یاد میگیرین که برای عروسی همه اشراف زاده ها باید بلد باشن..
یجی:مامان اخه اونا به چه دردمون میخوره ما الان تو نسل جدیدیم
_گفتم تنبیه...از فردا شروع میکنیم
کوک:بله خانم کیم
_یکم از جناب جونگ کوک یاد بگیر ببین چه پسر با شخصیتیه..درست برعکس تو
چش غره ای به کوک رفتم...بعد از غدا همه میخواستن بخوابن که منو و کوک باید پیش هم میخوابیدیم...
داخل اتاق"
یجی:خوب
کوک:خوب
یجی:من که نمیتونم با این لباسا بخوابم:|
کوک:خوب نخواب
یجی:هر انسانی به خواب نیاز داره
کوک:هر انسانی....تو مگه انسانی؟
یجی:یااا....نخیر..
کوک:خوب خودتم اینو میدونی
یجی:درسته اخه من فرشتم😌
کوک:بگیر بخواب اینقد حرف نزن
یجی:من خوابم میاد،لباس ندارم،با این لباساهم خوابم نمیبره
کوک:خو لخت بخواب
یجی:خیلی منحرفییی
کوک:.....
باشه پس خودم بر میدارم...رفتم تو کمدش و یه هودی ورداشتم(میزارم عکسشو)
یجی:پاشو برو بیرون
کوک:نمیخوام
دیدم دستشوگذاشت زیر سرش و وایساد نگا کردن...
یجی:اوی پسره منحرف گمشوو بیروننن
کوک:همچین بدن جذابیم نداریا..
پاشد رفت بیرون
داشتم لباس عوض میکردم...میخواستم زیپ هودیو بکشم بالا که یهو.....
دیدگاه ها (۲۸)

ღForced marriageღپارت۱۴که یهو کوک اومد تو ...کوک ویو"رفتم بی...

https://harfeto.timefriend.net/16544718387815بیاید هرچی میخو...

ღForced marriageღپارت۱۲مادر کوک× پدر کوک÷مادر یجی_ پد...

لباس های کوک و یجی داخل پاساژ و خونه کوک، تاجی که یجی گذاشت ...

آبنبات تلخ

P¹⁶ویو تینا از خواب با درد زیر دلم بیدار شدم دست تهیونگ دورم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط