عشق آغشته به خون
☬。) عشق آغشته به خون (。☬。)
(。☬。)پارت ۱۱ (。☬。)
قویی
مین جی : اگه هیچی نگم و مثل ترسو ها یه گوشه بشینیم که آخر بچه دار بشیم و بچه نگهداریم ؟ در حالی که همه با تحصیلات و بروزی زندگی میکنند اینو میخواهی
میونشی: نه نمیخواهم ..
مین جی آهسته به صندلی تکیه داد سپس نگاهی به صفحه گوشیش انداخت تا ساعت را چک کند .. میونشی نگاهش کرد : معلومه که نمیخواهم .. من من حتی برادر شما رو ندیدم چه برسه به ازدواج کردن باهاش
مین جی با غرور نگاهش کرد
مین جی : ولی من داداش جون تو دیدم آمدن رفتم تا ببینمش جوری که به گوشم خورده .. پوزخندی زد و ادامه داد : حوری که به گوشم خورده دوقطبیه ولی من فقد خشم و عصبانیت رو ازش دیدم
دستش را نرم زیر چونش برد سپس نوازشش کرد و در افکارش فرو رفت .. کت شلوار آبی رنگ چشم های پر از خون و لحن پر از خشن بودنش محکم راه رفتنش همه در سرش چرخیدن... و این اقیانوس افکارش از دید میونشی پنهان نماند ....
میونشی: خوب پس.... مین جی تند نگاهش کرد سپس با چشم های منتظر زل زد بهش میونشی چشم در چشم های مین جی دوخت
میونشی : ما باید .. جلو اونا چی بگیم ؟
مین جی : .. معلومه دست تو دست هم میزاریم و نقل کوه وایمسیتم میگیم اگه بهمون اجازه بدین که ازاد باشیم ما هم قبول میکنم تا ازدواج کنیم ...
میونشی نفس عمیقی کشید سپس زل زد به دختر مغرور ای کت حالا جلویش نشسته بود .. خودش هم نمیدانست که چگونه تصمیم بگیرد ولی در حدی هم کلمات دختر مغرور راین و حقیقت بود ..
مین جی : هل تصمیم گرفتی ؟
میونشی آروم نگاهش کرد سپس کلافه و آروم گفت
میونشی : داداشم خیلی سختگیره .. خیلی اگه از نقشه ما بفهمه منو .. میکشه
مین جی ترس به بدنش وارد شد ولی سعی در حفظ چهره قوی اش گفت
مین جی ؛ نمیفهمند اگه چیزی نگم نمیفهمند ..
میونشی : .. باشه قبوله
مین جی نفی آسوده ای کشید سپس به صندلی پشت اش تکیه داد دکمه اولی از پیراهنش را باز نمود سپس با چهره پیروزی نگاهش کرد
مین جی : قول میدم پشیمون نشی
میونشی لبخند ای از سر دلشوره ای زد سپس دستش را روی میز گذاشت
میونشی: برام .. خیلی سخته .. نمیدونم چیکار کنم کجا برم تا از شر این زندگی خلاث بشم
مین جی غمگین نگاهش کرد سپس دست میونشی را به دستش گرفت و با اطمینان و محکم در لحنش گفت
مین جی : یه حقیقت ای بهت بگم ؟ منم میترسم .. منم از همه چیز میترسم ولی جوری دارم جلو همه میخندم انگار با عشقو عاشقی ازدواج میکنم ..
(。☬。)پارت ۱۱ (。☬。)
قویی
مین جی : اگه هیچی نگم و مثل ترسو ها یه گوشه بشینیم که آخر بچه دار بشیم و بچه نگهداریم ؟ در حالی که همه با تحصیلات و بروزی زندگی میکنند اینو میخواهی
میونشی: نه نمیخواهم ..
مین جی آهسته به صندلی تکیه داد سپس نگاهی به صفحه گوشیش انداخت تا ساعت را چک کند .. میونشی نگاهش کرد : معلومه که نمیخواهم .. من من حتی برادر شما رو ندیدم چه برسه به ازدواج کردن باهاش
مین جی با غرور نگاهش کرد
مین جی : ولی من داداش جون تو دیدم آمدن رفتم تا ببینمش جوری که به گوشم خورده .. پوزخندی زد و ادامه داد : حوری که به گوشم خورده دوقطبیه ولی من فقد خشم و عصبانیت رو ازش دیدم
دستش را نرم زیر چونش برد سپس نوازشش کرد و در افکارش فرو رفت .. کت شلوار آبی رنگ چشم های پر از خون و لحن پر از خشن بودنش محکم راه رفتنش همه در سرش چرخیدن... و این اقیانوس افکارش از دید میونشی پنهان نماند ....
میونشی: خوب پس.... مین جی تند نگاهش کرد سپس با چشم های منتظر زل زد بهش میونشی چشم در چشم های مین جی دوخت
میونشی : ما باید .. جلو اونا چی بگیم ؟
مین جی : .. معلومه دست تو دست هم میزاریم و نقل کوه وایمسیتم میگیم اگه بهمون اجازه بدین که ازاد باشیم ما هم قبول میکنم تا ازدواج کنیم ...
میونشی نفس عمیقی کشید سپس زل زد به دختر مغرور ای کت حالا جلویش نشسته بود .. خودش هم نمیدانست که چگونه تصمیم بگیرد ولی در حدی هم کلمات دختر مغرور راین و حقیقت بود ..
مین جی : هل تصمیم گرفتی ؟
میونشی آروم نگاهش کرد سپس کلافه و آروم گفت
میونشی : داداشم خیلی سختگیره .. خیلی اگه از نقشه ما بفهمه منو .. میکشه
مین جی ترس به بدنش وارد شد ولی سعی در حفظ چهره قوی اش گفت
مین جی ؛ نمیفهمند اگه چیزی نگم نمیفهمند ..
میونشی : .. باشه قبوله
مین جی نفی آسوده ای کشید سپس به صندلی پشت اش تکیه داد دکمه اولی از پیراهنش را باز نمود سپس با چهره پیروزی نگاهش کرد
مین جی : قول میدم پشیمون نشی
میونشی لبخند ای از سر دلشوره ای زد سپس دستش را روی میز گذاشت
میونشی: برام .. خیلی سخته .. نمیدونم چیکار کنم کجا برم تا از شر این زندگی خلاث بشم
مین جی غمگین نگاهش کرد سپس دست میونشی را به دستش گرفت و با اطمینان و محکم در لحنش گفت
مین جی : یه حقیقت ای بهت بگم ؟ منم میترسم .. منم از همه چیز میترسم ولی جوری دارم جلو همه میخندم انگار با عشقو عاشقی ازدواج میکنم ..
- ۴.۴k
- ۰۸ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط