دستانم رامیتوانی ببندی

دستانم رامیتوانی ببندی
پاهایم رامیتوانی ببندی
دهانم را میتوانی ببندی
اما ذهنم را هرگز
یک روز
از ذهن من
از ذهن تو
از ذهن ما
هزاران پرستوی وحشی
به آسمان خواهد پرید
دیدگاه ها (۱)

من صبورم اماآه، این بغض گرانصبر چه می داند چیست؟

هیاهوی غریب و مبهمی پیچیده در جانمپرم از حس دلگیری که نامش ر...

در واپسین روزهای زمستانیزیر آسمان پر از برف خدادر بالاترین ن...

اونی که لنگه ی شماست هر ایرادی هم داشته باشه باز لنگه ی شماس...

فاصله ای برای زنده ماندن جیمین روی زانوهایش جلوی من ماند، مث...

سناریو تک پارتی

مست خون ( پارت ۲۰ )

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط