می روم خسته و افسرده و زار

می روم خسته و افسرده و زار
سوی منزلگه ویرانه ی خویش
به خدا می روم از شهر شما
دل شوریده و دیوانه ی خویش

می برم ، تا که در آن نقطه ی دور
شستشویش دهم از رنگ گناه
شستشویش دهم از لکه ی عشق
زین همه خواهش بیجاه و تباه

می برم تا زتو دورش سازم
ز تو ، ای جلوه ی امید محال
می برم زنده به گورش سازم
تا از این پس نکند یاد وصال

ناله می لرزد، می رقصد اشک
آه ، بگذار که بگریزم من
از تو ای چشمه ی جوشان گناه
شاید آن به که به پرهیزم من

به خدا غنچه ی شادی بودم
دست عشق آمد و از شاخم چید
شعله ی آه شدم صد افسوس
که لبم باز بر آن لب نرسید

عاقبت بند سفر پایم بست
می روم خنده به لب خونین دل
می روم از دل من دست بردار
ای امید عبث بی حاصل


فروغ فرخزاد
دیدگاه ها (۱۶)

🍃 از آرزویِ توتا یاریِ خداوندیک دعا ، راه است.من آمینش را بل...

لالا لالا گل ریحون، دو تا فال و دو تا فنجون توی فنجون تو ل...

گر بگویم با خیالت تا کجاها رفته اممردمان این زمانه سنگسارم م...

ای عشق!بی آنکه ببینمتبی آنکه نگاهت را بشناسمبی آنکه درکت کنم...

.دکلمه شعر فروغ با صدای زیبای حمیرا می روم خسته و افسرده و ز...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط