نامجون ویو

نامجون ویو )
بعد از اون دعوا با گریه اومدم بیرون و

رفتم سمت پلی که اکثرا خلوت

بود ،نشستم روی صندلی های توی خیابون

که به سمت پل بود و گریم شدت گرفت و

با خودم و خدام داشتم حرف میزدم

+اخه خدایا ،گناه من چیه؟چرا من باید

دست به هرچی میزنم بشکنه؟چرا باید

عشقم بخاطر دست و پاچلفتی بودنم اذیت بشه؟

و با شدت گریه میکردم،بعد چند ساعت

بیخیال گریه شدم‌،داشتم از خیابون رد

میشدم که یهو صدای ترمز رو شنیدم و یه

درد خیلی بدی توی بدنم پیچید ،احساس

کردم چندین کیلومتر پرت شدم اونور

چشمام باز بود ولی اروم اروم داشت بسته

میشد تا جایی دیدم که یهو چند نفر دورم

حلقه زدن و همهمه بلندی اوج گرفت
دیدگاه ها (۱)

😂🤦🏻‍♀️#سیگمایی_خودش_همجنسگراست #بی_تی_اس #نفر_بعدی_در_کار_ن...

چیزایی که وقتی بی تی اس رو میبینم یادم میوفته😂💔🤦🏻‍♀️#سیگمایی...

منم پاشدم و با جیغ و داد گفتم ...._خیلی گاوییی عشقم خیلی گاو...

☆ ★ ✮ ★ ☆𖤐⭒๋࣭ ⭑𖤐⭒๋࣭ ⭑استاد سرد اما جذابپارت :28که یهو با صدا...

╭────────╮ ‌ ‌ ‌ 𝐚 𝐬𝐢𝐩 𝐨𝐟 𝐲𝐨𝐮 ‌ ╰────────╯جـ...

قلب سیاه نشان سرخ

اولین مافیایی که منو بازی داد. پارت۲۲

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط