رمان شازده کوچولو

رمان شازده کوچولو

پارت ۹۴

ارسلان: نفس و نشوندم رو اپن شما میخوای برات چیکار کنم

دیانا: همه کار مثل نفس قربون صدقه من بری اومدی خونه اول باید منو بغل کنی اگر به روال من پیش نریم از بچه دوم خبری نیست

ارسلان: حسود

دیانا: بلکه هستم

ارسلان: چشم خوب حالا بیا بغلم

دیانا: من که گفتم دیگه نمیشه من هم تا اطلاع ثانوی قهر هستم

ارسلان: عزیزدلم مطمئنی نزدیک به ع.ا.د.ت.م.ا.ه.ی.ا.ن.ه ات نیست

دیانا: اخمی بهش کردم و مشغول کارم شدم

ارسلان: نوچ دستمو دور کمرش حلقه کردم و سرم زیر گوشش برم بوسه ای به گردنش زدم و زیره گوشش چیز هایی نجوا میکردم

دیانا: لبخندی به لبم اومد

ارسلان: الهی من قربون اون لبخندت بشم
دیدگاه ها (۶)

رمان شازده کوچولو پارت ۹۵دیانا: خیلی خوب بسه پرو میشی ارسلان...

مان شازده کوچولو پارت ۹۶ دیانا:دختر ندارم که هوو دارم ارسلان...

رمان شازده کوچولو پارت ۹۳ارسلان: باشه خانم عزیزم دیانا: ببین...

رمان شازده کوچولو پارت ۹۲دیانا: با دیدن زهرا( یوی از بهترین ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط