پارت دوم رمان ماه عسل

پارت دوم رمان ماه عسل


سوزان: از اسم خودت راضی هستی


دخترجان؟ من: آم؛ بد نیست؛ من

که تابه حال نشنیدم؛ اسم جذابی٠


سیاووش: آخه عزیزم؛ تو چی یادت

می یاد که این وشنیده باشی

بفرمایید بشین باما افطار بکن؛ تا

خستگی از تنت در بره٠


سوزان نگاه کلی به من انداخت و

درحالی که درکنار سیاووش نشست


پرسید: بنده خدا ترانه رو با همین


سرو شکل دیدی؛ خیلی دربه داغون؟


منظور م لباسش؟ قیافه جذابی داره


به ویژه رنگ چشمهاش؛ سیاووش


آروم حرف می زنه فکر می کنه


گوشهام کر نمی شنوم ولی گوشم


#ملیحه دورانی#ادبیات می نویسم#رمان #-#ماه عسل#
دیدگاه ها (۰)

پارت سوم رمان ماه عسلتیز؛ می شنوم؛ سیاووش: لباس داری بهش بده...

به نام خدا؛ که یادش در دلهاستعنوان: وایسا روز گار؛ تکراری ن...

دل دل من یه سره دل من برای توچرا تنگ میشه؟ دل دل من چرا من؟ ...

سلام صبح بخیر#ملیحه

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط