دختره از دوستت دارم گفتنای هر شب پسره خسته شده بودیه شب

دختره از "دوستت دارم" گفتنای هر شب پسره خسته شده بودیه شب که پسره اس داد دختر بدون اینکه اسو باز کنه موبایلشو گذاشت زیر بالش و خوابید صبح مادره پسره به دختره زنگ زد که پسرم مرده...دختر اشک تو چشاش جمع شد رفت سراغ اس شب قبل پسره نوشته بود:تصادف کردم به زور خودمو رسوندم جلو خونتون بیا پایین برای آخرین بار میخوام ببینمت...
دیدگاه ها (۳)

خخخخ

نگو بار گران بودیم و رفتیم… این که دلیل محکمی نیست… بگو با د...

حقیقت دارد… کافی است چمدان هایت را ببندی تا حاضر شوند همه بر...

سفــــرے بایـכ ڪـرכ ..تـا بہ عمـقכل یـــڪ پیچــڪ تنہــا !ڪہ ...

رمان جونگ کوک{ زندگی دوباره } پارت ۹ پسره : چه خبر خوشکله × ...

P1مدتی بود کوک شبا دیر میومد خونه.و هر بار خسته و بی حال بدو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط