عشق رمانتیک من

عشق رمانتیک من
😎❤پارت ۳
فردا صبح ساعت ۱۱

هینا: چشمام را مالیدم و پاشدم و به سمت سرویس رفتم و کارهای لازمه را انجام دادم لباس پوشیدم آرایش ملایمی کردم و رفتم پایین

قرار بود امروز با جونکوک برای خرید لباس بریم بیرون ( عکس لباس ها و آرایشش رو میزارم در پارت بعدی😉)

و رفتم سمت اتاق جونکوک و درو باز کردم با چیزی که دیدم سریع روم رو برگردوندم

جونکوک: بلد نیستی در بزنی؟

هینا: حواسم نبود ببخشید قبل اینکه برم گفت

جونکوک: حالا کارتو بگو

هینا: کی میریم؟

جونکوک: آماده بشم میریم

و از اتاقش رفتم بیرون و رفتم پایین و ۱۰ بار بر خودم لعنت فرستادم که چرا در نزدم (اون موقع جونکوک تازه از حموم اومده و فقط یه حوله دورش بود و بالاتنش لخت بود😁)

بعداز ۱۰ مین اومد و سوار ماشین شدیم و رسیدیم

جونکوک: هرچی خواستی بردار و پرو کن و بیا تا ببینیمشون تو تنت

هینا ۳ تا لباس را پرو کرد و نشون جونکوک داد، جونکوک آخری را انتخاب کرد

ویو جونکوک

لامصب هر لباس که می پوشید تو تنش خیلی جذاب بود بعداز خرید.

ویو داخل عمارت

هینا: رفتم اتاقم و جونکوک هم به طرف دفتر کارش رفت رفتم سرویس و دست و صورتم و آب زدم و گفتم

هینا: امیدوارم همچی برای جشن امشب خوب پیش بره و کمی رفتم خوابیدم.


پارت های بعدی برای فردا کیوتا الان باید بخوابم فردا میزارم پارتای بعد رو🎀😉💫
دیدگاه ها (۱۷)

عشق رمانتیک من😎❤پارت ۴ویو ساعت ۶ از خواب بلند شدم ۸ قرار بود...

برین ست کنید عشق کنید😌🎀🍀

عشق رمانتیک من😎❤پارت ۲با صدایی از خواب بیدار شدم دیدم آجوما ...

مرد رمانتیک من😎❤پارت ۱هینا در یتیم خانه ای زندگی می‌کرد و جو...

عشق رمانتیک من ❤😎پارت ۴۹ویو کوک خیلی تحریک شده بودم ولی داد ...

عشق رمانتیک من ❤😎پارت ۴۱کیفمو برداشتم ماتیکم و کش موهامم گذا...

عشق رمانتیک من ❤😎پارت ۴۰هانیل: سلام جانم توت فرنگی هینا: سلا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط