عهد و پیمان تو با ما و وفا با دگران

عهد و پیمانِ تو با ما و وفا با دگران
ساده دل ،من، که قسمهای تو باور کردم

به خدا کافر اگر بود، به رحم آمده بود
زان همه ناله که من، پیش تو کافر کردم

در ودیوار به حال دل من ،زار گریست
هر کجا ناله ی ناکامی خود، سر کردم

در غمت داغ پدر دیدم وچون دُرِّ یتیم،
اشکریزان ،هوس دامن مادر کردم

ای بسا شب ،به امیدی که زنی حلقه به در
دیده را حلقه صفت، دوخته بر در کردم...

#استاد شهریار
دیدگاه ها (۳)

من و شب و پنجرهحکایت هزار و یک شبی که شهرزاد اشتنهایی است#ام...

دلتنگی می تواندتو را تا صبح کنار پنجره نگهدارداما تنهاییباعث...

زلف راشانه زدی شانه به رقص آمده بودقاب آیئنه دراین خانه به ر...

می توان سوخت اگر اَمر بفرماید عشق...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط