پارت
پارت ۵
قلدر جذاب
♡ات♡
جونگ کوک گفته بود ساعت ۸ آماده باشم ساعت ۷:۰۰ بود پاشدم با وسایلی که خدمتکارا برام آماده مرده بود آرایش کردم چون مهمونی پولدارا بود میخواستم هیلی خوشگل بنظر بیام ساعت ۸:۰۰شد و منم کارم تموم شد و به سمت در رفتم دیدم جونگ کوک بیرون منتظرمه و با کت شلوار ایستاده یه دقیقه مهوش شدم وای خدای من اون خیلی جذاب بود
جونگ کوک: نه مول اینکه بدتم نمیاد دوست دخترم باشی خانم کوچولو
ات:نه اصلا اینطور نیست (کیوت)
جونگ کوک : تو درست میگی کوچولو
ات: من کوچولو نیستم (اخم کیوت)
جونگ کوک: باشه حالا سوار ماشین شو لیدی
♧جونگ کوک♧
وقتی امد مثل یه فرشته زیبا بود البته هیچ فرشته ای به پای ات نمیرسه من چی دارم میگم اصلا یهو فهمیدم بهم خیر شده تو دلم عروسی بود بعد اسن که بهش تیکه انداختم سوار ماشین شدیم یهو به خودم آمد دیدم چقدر لباسش باز دیگه عروسی نبود داشتم ادم میکشم نمیدونم چرا ولی میخواستم فقت برا خودم باشه نه بقیه
...
ببخشید این پارت کم بود 😁🩷
قلدر جذاب
♡ات♡
جونگ کوک گفته بود ساعت ۸ آماده باشم ساعت ۷:۰۰ بود پاشدم با وسایلی که خدمتکارا برام آماده مرده بود آرایش کردم چون مهمونی پولدارا بود میخواستم هیلی خوشگل بنظر بیام ساعت ۸:۰۰شد و منم کارم تموم شد و به سمت در رفتم دیدم جونگ کوک بیرون منتظرمه و با کت شلوار ایستاده یه دقیقه مهوش شدم وای خدای من اون خیلی جذاب بود
جونگ کوک: نه مول اینکه بدتم نمیاد دوست دخترم باشی خانم کوچولو
ات:نه اصلا اینطور نیست (کیوت)
جونگ کوک : تو درست میگی کوچولو
ات: من کوچولو نیستم (اخم کیوت)
جونگ کوک: باشه حالا سوار ماشین شو لیدی
♧جونگ کوک♧
وقتی امد مثل یه فرشته زیبا بود البته هیچ فرشته ای به پای ات نمیرسه من چی دارم میگم اصلا یهو فهمیدم بهم خیر شده تو دلم عروسی بود بعد اسن که بهش تیکه انداختم سوار ماشین شدیم یهو به خودم آمد دیدم چقدر لباسش باز دیگه عروسی نبود داشتم ادم میکشم نمیدونم چرا ولی میخواستم فقت برا خودم باشه نه بقیه
...
ببخشید این پارت کم بود 😁🩷
- ۳.۹k
- ۰۴ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط