مرز باریکیه بین وابستگیو دلبستگی

مرز باریکیه بینِ وابستگی‌و دلبستگی.
حتماً میخوای بگی اینا که یکین.
ولی سخت در اشتباهی.
می‌دونی وابستگی مثلِ چیه؟
مثلِ عروسکِ کهنه‌یِ گوشه‌ی اتاقته. که دوسش نداریا؛ از اولشم دوستش نداشتی، امّا چون مامانت اتاقت‌و این‌جوری چیده و خیلی وقته همون‌جاست؛ بهش عادت کردی.
میفهمی چی میگم؟ یعنی اگه نباشه فقط بخاطرِ این‌که عادت کردی گوشه‌ی اتاقت ببینیش، کلافه می‌شی از نبودنش.
بخوام واضح تر بگم، تو اصلاً حسی به اون عروسکِ مزخرف نداری؛ بلکه بهش عادت کردی چون همش جلو چشمات بوده.
درواقع وابستگی مساویه با عادت کردن!
حالا میپرسی دلبستگی چیه؟
میگم برات! دلبستگی دقیقاً همون عروسکیه که سرجمع ۴ روز نیست خریدیش.اما با عشق!
و یه‌جوری تو این مدت کم میپرستیش، که انگار هزارساله داریش.
حتی یه لحظه دور بودن از اون عروسک اذیتت میکنه. یعنی اگه یه‌وقت گم‌بشه بخاطرِ این‌که بهش عادت کردی نه، بخاطر این‌که هرروز تو دلت اونو پرستیدی، نابود میشی.
حالا که تنهاییم.
بذار واقع‌بینانه بگم بهت.
این همه سناریو چیدم که آخرش بهت بگم فرقِ بین من‌و تو دقیقاً همینه.
که من برایِ تو همون عادت همیشگیِ کنجِ اتاق بودم،
و تو برایِ من همون عروسکِ جدیدِ پرستیدنی!
دیدگاه ها (۱)

‏اوجِ دلتنگی، حسرت و غم تو این جمله خلاصه میشه: کاش دوستم دا...

"باخبر از حال ما هیچ نخواهی شدنتا نکند با تو عشق آنچه به ما ...

‏نامه ای به زندگیتو منو نکشتی ولی با نذاشتن اینکه به آرزوهام...

او دختری زیباستساده و راستگوو پرنده ای غمگین و عاشق در قلبشپ...

سؤال: بعد از اینکه خیلی سخت کار کردی، چه کاری رو به‌عنوان "ج...

رمان فیک پارت16 بچه ها حس میکنم رمانم خیلی طولانی شدهج:مشکل ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط