آبنبات تلخ

Part:77

هانی : نمیشه
کوک : یعنی چی نمیشه از جلو ماشین بکش کنار
هانی : نههههه
سوبین : بابا شاید کار دارن
لارا : توام طرفشونی
سوبین : عاممممم
هانی: هوفففف باشع ولی بعدا باید بگین
کوک : چشم حالا بکش کنار
هانی : کشیدم کنار تا برن ولی یه حسی میگفت چیزی نیست پس بزار برن
مادرته : وای فرشته های من اومدین
لارا : مامان جون سلام
سوبین : مامان یچی میخواد
مادر ته : اوممم سوبین دخترم از کجا فهمیدی
هانی : اهم یه مهمونیه که همه فامیل و دوستات میخوان عروسا و دختراشونو کنن تو چشم
مادر ته : اینو دیگه از کجا فهمیدی
لارا : واو عجب قدرت تفکری
مادر ته : خب حالا میایین دیگه هوم
سوبین : مامان به نظرت ما جرعت نه گفتنو داریم؟
مادر ته : خب درسته
هانی : پس میاییم
لارا : پس میریم خرید؟
سوبین : فردا پاره ایممم
لارا : خب مامان مهمونی کیه ؟
مامان ته : اوممم فردا نه پس فرداشه
لارا : خوبه
مامان ته : خب بیاید غذا بخوریم همرو خودم براتون درست کردم
لارا : آخ جونننن
سوبین : بریم بخوریم
هانی : بریم
نینا : اوه جون ننه جونم گذا دولوست کلده
ویو ته و کوک
کوک : خب حالا کدوم جهنمی میریم؟
دیدگاه ها (۰)

واقعا همینطوره مدرسه ما که دیگه فراوانننننن

آبنبات تلخ

خوشگلام اومدم روز دخترو بهتون تبریک بگم میدونم دیر شده ببخشی...

آبنبات تلخ

آبنبات تلخ

آبنبات تلخ

آبنبات تلخ

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط