عشقی که بهم دادی

★عشقی که بهم دادی★
پارت ۶۷...
خدمتکار ها نگاهی بهش انداختن و سعی کردن از اونجا دورش کنن.
پایان فلش بک
_و بعد از اون روز من هیچ کس رو نداشتم تا اینکه تو رو دیدم‌.
یونگی لبخند گفت.
+خیلی متاسفم برای اتفاقایی که افتاده، ولی حالا تو من رو داری!
_میدونم
و بعد به آرومی و با لبخند جیمینو رو بغل کرد.
+عام یونگی، کریستال کیه؟
سوال جیمین گند کشید به صحنه رمانتیکشون .
یونگی انتظار نداشت این وسط راجع به اکسش ازش بپرسه.
_هیچ خری نیست یا هر کی هم که من بهش اهمیتی نمیدم.
+ولی-
_نه جیمین ادامه اش نده، الان من فقط تو رو دوست دارم !
جیمین تصمیم گرفت به یونگی اعتماد کنه پس فقط با لبخند سرش رو تکون داد.
خدمتکاری اومد تو اتاق و رو به یونگی و جیمین تعظیم کرد.
_چی میخوای؟
جیمین یونگی رو زد که بهش بگه درست حرف بزنه.
خدمتکار : یکی میخواد شمارو ببینه، قربان
خدمتکار به آرومی گفت و دور شد، درحالی کا دوتاشونو تو گیج ول کرد.
+کیه؟
یونگی فقط سرشو تکون داد .واقعا هیچ
نظری نداشت.
_یکم دیگه بر میگردم‌.
یونگی قبل از اینکه بره گفت و لبهای
جیمینو بوسید.
یونگی رفت سمت پذیرایی و کسی رو دید که رو مبل نشسته بود.
_میخواین منو ب-
یونگی بعد از دیدن طرف نتونست حرفشو کامل کنه .سریع صورت متعجبشو به یونگی سرد همیشگی تغییر داد.
_چی میخوای؟
به سردی پرسید و به اون فرد نگاه کرد .طرف فقط با دیدن رفتار یونگی آه سنگینی کشید.
چانگمین:میخوام تو رو ببینم یونگی. چانگمین سعی کرد باهاش ارتباط
چشمی برقرار کنه‌.
ولی یونگی جوابی نداد .فقط بی احساس نگاهش کرد‌.

ادامه دارد...
دیدگاه ها (۰)

۴۱۹ تایی شدنمون مبارکککککککک🥳🥳🥳🔥❤دمتون جیززززز پرنسسا👸🔥 خیلی...

★سختی★پارت۶۶...یکم فکر کرد و دوباره نگاهی به کت توی دستاش کر...

★سختی★پارت ۶۵...تهیونگ همچنان بی حس به حرکات لب پسر کوچیکتر ...

¹⁶پارت²my month

monthmy²پارت⁴

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط