دل به گاهی دیدنت خوش بود و چیزی کم نداشت

دل به گاهی دیدنت خوش بود و چیزی کم نداشت
جز هراس از رفتنت بیچاره دیگر غم نداشت
تو گناهم بودی و تاوان آنرا داده ام
دیدنت با دیگری هیچ ازجهنم کم نداشت
بر سر دل آمد آن چیزی که می ترسید ازآن
رفتی و این زخم، جزعطر تنت مرهم نداشت
عشق تو شیرین‌ترین صعب العلاجم بوده است
هیچکس علمی به این بیماری مبهم نداشت
دکترم روزانه صد بوسه ز لبهایت نوشت
وای از این تحریم‌ها، دارو مشابه هم نداشت
صحبت از تو، جرم شیرینم! گناه است و حرام
دل برای گریه ی شب شانه ی محرم نداشت
دیدگاه ها (۳۷)

چشم در چشمت شدم دیدی ولی نشناختی بغض من را خوب فهمیدی ولی نش...

عشق دنیاے مرا سوزاند، اما پیشڪش داد از این دارم ڪه دینم سوخت...

بدان قدر مرا، مانند من پیدا نخواهد شدکه هر کس با تو باشد غیر...

‍ چه شودتوبیایی بشوی جلوه ی ماهم چه شودیاشودمست رخت چشم سیاه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط