آب آور را زدند

آب آور را زدند
ناله ای پیچید در خیمه که لشگر را زدند

در میان نخل ها
دستها تا شد قلم گفتند حیدر را زدند

باز هم از پشت نخل
حرمله یک چشم،خولی یک چشم دیگر را زدند

خورد تا روی زمین
دید بر دیوار کوچه روی مادر را زدند

تا که کوتاهش کنند
تیغ ها از سمت پا بدجور پیکر را زدند

یک نفر مو را گرفت
یک تبر محکم به پایین آمد و سر را زدند

آستین شد موی سر
دزدهای قافله این بار معجر را زدند

روی تیغِ نیزه ها
ابتدا عباس را و بعد اصغر را زدند

چند باری او فتاد
باز محکمتر به روی نیزه حنجر را زدند

بار دیگر سر نماند
وای از پهلو نوکِ نیزه برادر را زدند

خواهرش با پارچه    
بست سر را تا نیافتد حیف خواهر را زدند

#محرم
دیدگاه ها (۳)

گدای او شدن ' زشتی نداردحساب اوسرانگشتی نداردگدایی کن کهسقا ...

*کاف یعنی کربلا*باده ی  می از حسین بن علی شور و مستی شد ز یا...

🔰 توصیف کربلا در کلامامام سجاد (علیه السلام )🔹 قال علی بن ال...

# رمز گشایی حروف مقطعه کهیعص در آیه اول سوره مریمبه توکل نام...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط