در لحظه آخر گفت

در لحـــظه آخـــر گفت
بازے "برد و باخـــت " دارد
زبانم بنــــد آمد که بگـــــویم
بی انصـــــاف
من با تو "زندگــــــی "کردم
نه "بازے...
دیدگاه ها (۴)

چای را من دم میکنم ،میز را تو میچینی بعد ،می نشینیم پشت پنجر...

برای دوست داشتنوقت لازم استاما...اما برای نفرت گاهی فقط یک ح...

زندگی زیباستزشتی های آن تقصیر ماســتدر مسیرش هرچه نازیباســت...

تو ڪه.بیایــے دیگــرشعر.نمے.گویم خسته ام از نوشتنت ..خسته ا...

.نیامدی و دوباره به خویش رو کردمشبانه با لب لیوان بگو‌مگو کر...

آهنگ جیهوپ و لسرافیم

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط