گرگی روبه گله مات ومبهوت مانده بود پرسیدند مگر گرگهاهم

گرگی روبه گله مات ومبهوت مانده بود .پرسیدند مگر گرگهاهم فکر میکنند.گفت عاشق بره ای شده ام حال نمیدانم به ذاتم خیانت کنم یا شکارچی عشقم باشم...........
دیدگاه ها (۲)

این متن رو از بالا به پایین و از پایین به بالا بخونین ... بب...

بانوروز مرد نزدیک استبانو حواست باشد ...مرد تو سنگ بنای وجود...

این مطلب خیلی خوندنیه: .روی هرپله که باشی خدا یه پله ازتو با...

شاید هنوز خیلی ها نمی دانند که دل سرزمین حاصلخیزی است که وقت...

فیک نویس ( پارت ۱۶ ) مایل با پارت بعدی؟؟؟_¿_دکتر: حال دالیا ...

قهوه تلخ پارت ۳۷فوجیوارا: غذا چطوره؟دازای: خوبهفوجیوارا سان ...

فرار من

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط