فیک عشق مافیا

فیک 💜 عشق مافیا 💜

پارت یازدهم 👾💞

وقتی کیوتی صورتش رو دیدم تمام اتفاق هایی که برام افتاده رو فراموش کردم و انگار حسی راجبش داشتم چییییی من عاشقش شدم(😭😭) یعنی چی این چه حسیه (ادمین : از خداتم باشه) وبعد رو بهش کردم و گفتم
ا،ت : باشه من شما رو میبخشم (با لبخند)


تهیونگ ویو
وقتی بهم گفت میبخشمت خیلی خوشحال شدم حالا وقت این بود که ازش خواستگاری کنم اما اما میترسم
میترسم دوباره با من بد بشه و بعد تمام قدرتم رو جمع کردم و زانو زدم و گفتیم

تهیونگ : از اون موقه که تورو دیدم عاشقت شدن از زیباییت از بخشندگیت از غرورت نمیدونم بهت چی بگم تو قلب..... قلب یخ منو آب کردی من دوست ندارم بلکه عاشقت شدم وحاظرم برات هر کاری بکنم
ا،ت آیا با من ازدواج میکنی

ا،ت ویو

یکباره دیدم تهیونگ زانو زد و گفت(همون حرفا بالا ) از تعجب خوشکم زده خیلی خوشحال بودم اما منم دوسش داشتم و با خوشحالی دستم رو جلویش گذاشم و گفتم

ا،ت : منم دوست دارم (با اشک شوق و خوشحال)
تهیونگ ویو
وقتی بهم گفت دوست دارم خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خوشحال شدم
و حلقه را در دستش کردم
و بعد بلند شدم و..
ا،ت ویو
یک باری بلند شد و روبه روم وایسا د داشتم به صورتش نگاه میکردم که یک باره من رو بوسید
و.............




(شکسته عشقی خوردم ا،ت ریدم دهنت😑😭😭😭)


پایان پارت
ادامه دارد 👾😂

شرط ۵ لایک۳ فالو

بای بای 👋🏻😊🥰💗
دیدگاه ها (۹)

💗🥰

چالش ناشناسhttps://harfeto.timefriend.net/17227228685934

فیک 💜 عشق مافیا💜 پارت دهم 👾💞 پرش زمان به زمان حال تهیونگ ویو...

love Between the Tides¹⁸ ا/ت خیلی احساس ترس تو خونه ی تهیونگ...

love Between the Tides²⁹م: تو خونه ی ما براش نامه نوشته بودی...

love Between the Tides²³م:شما چند وقته همو میشناسید؟ با سرعت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط