پارت

پارت(⁶)
هانا: کی ؟؟
سوهو: خودتو به اون راه نزن من که میدونم عاشق شدی..
هانا:*خجالت*
سوهو:اوخ اوخ اوخ اجی خوشگم خجالت کشید
عشقم این که خجالت نداراه
هانا: خب ‌...... عاره من فک کنم بهش علامند شدم .
سوهو: خی حالا بهش گفدی؟؟
هانا: ن نگفدم میترسم
سوهو: از چی میترسی ؟؟
هانا: از اینکه وقت زیادی برای زنده بودن نداشته باشم
سوهو :باز این این حرف و زد ... چند بار باید بهو بگم که این حرف و نزن تو خوب میشی
من مطمئنم که تو میتونی از پسش برمیای
راستی من ی فکری دارم
هانا: چه فکری؟؟
سوهو: بیا امشب با نامجون اعتراف کن! :)
هانا: چیییییی امشب؟؟
سوهو: چیههههه چیشده چرا اینطوری داد میزکی گوشم کر شد
عاره همین امشب
هانا: ولی زود نیس؟؟
سوهو: ن خیلیم دیره
هانا: ولی میترسم قبولم نکنه
سوهو:کگاران نباش من کمکت میکنم
پرش زمانی به شب:/
هانا ویو:/
امشب با کمک سوهو میخواستم به نامجون اعتراف کنم
ی نقشه ای داشتیم سوهو قرار بود
سوهو به ی دلیلی نامجونو بیاره پایین تو محوطه
بعد منم اونجا بهش بگم
سوهو ویو:/
سراسیمه رفتم پیش نامجون گفتم نا....نامجو....ن ها....هانا...
نامجون: پیشده؟؟
سوهو: هانا حالش بد شده تو حیاط غش کرده بدو بیا
نامجون سری خودشو به حیاط رسوند ولی اونجایی که سوهو میگفت کسی نبود
یدفه یکی از پشت صداش کرد
هانا: نامجون؟؟
نامجون: ها..هانا تو...تو حالت خوبه؟*سریع رفت و محلم بغلش کرد*
هانا: عاره من خوبم راستش میخواستم ی چیزی بهت بگم.....
نامجون:چی بگو ببینم داری نگرانم میکنی؟؟
دیدگاه ها (۱)

پارت (⁷)هانا:راستش نامجون: راستش چی هانا بگو دیگه داری نگران...

پارت(⁸)سوهو در اتاق نامجونو زد نامجون: بله بفرماییدسوهو: میت...

پارت(⁵)شب:/سوهو پیش هانا مونده بود هانا خواب بود نامجون اروم...

پارت(⁴)سوهو: جانم خواهری؟؟هانا: میشه تنهام بزاری؟؟؟*بغض*سوهو...

خب میخواستم بگم که هیچوقت رو هیچ ادمی داخل هیچ زمانی حساب با...

رمان فیک پارت 1 خب بچه ها واسه نامجون ن و واسه جنی ج میزارمج...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط