ذکر خیرت در دلم هست و کنارم نیستی

.....


ذکر خیرت در دلم هست و کنارم نیستی
کاسه ای لبریزم و صبر و قرارم نیستی
همچو برگ از شاخسار چشم تو افتاده ام
در خزان می میرم ای فصل بهارم نیستی
ب
روح غمگینم جهانی را مکدر می کند
غرق در اندوهم اما غم گسارم نیستی

نا مسلمان بودم و ایمان من مهر تو بود
دین و دل سوزاندی و گفتی نگارم نیستی

یوسف گمگشته ای در راه کنعانم چه سود
دل بریدی از من و چشم انتظارم نیستی

...
دیدگاه ها (۵)

........حال من خوب است اما با تو بهتر می شومآخ ... تا می بین...

.......با من که به چشم تو گرفتارم و محتاجحرفی بزن ای «قلب» م...

.....‍ نقاش نیستم من ولی، ناز نگاهت میکشمعکس تو را بر لوح دل...

....‍ ‌ قدم اهسته بردار ,زیر پایت یک دل استیک دل پر خون ز...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط