ایستادن اجبار کوه بود

ایستادن اجبــــار "کوه" بود

رفتن سرنــوشت "آب"

افتادن تقـــدیر "برگ"

و"صبــر" پاداش آدمــــی

پس بی هیچ چشم داشتی

حراج مــحبت کنـــیم؛

که همه ما فقــط "خاطره ایم"
دیدگاه ها (۲)

⇍نتـــرس نفـــــرین نمیڪنـــمـ↯⇍نفــرین تـــــہ دل میــــخوا...

زنی که به تو میگوید "میروم"نمیخواهد بشنود "نرو"میخواهد بگویی...

از شیخ ِ بهایی پرسیدند : خیلے سخت می گذرد ، چـه باید کرد ؟شی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط