سوکوکو یک قلب بیرون از تن

سوکوکو_ یک قلب بیرون از تن)
ویو آتسوشی
فک کنم چند سالی میشه که دارم با آکوتاگاوا و چویا و دازای زندگی میکنم چند روزی هس چویا داره مهربون تر میشه
دازای: آتسوشی....
آتسوشی: عم بله😮
دازای : میای کنیکیدا سان رو بپیچونیم بریم بستنی بخوریمم😆
آتسوشی : وایی امراااااا
ویو خودم
دازای خیلی سعی داشت آتسوشی رو خر کنه ولی نمیشد😂
فلش بک: وقتی از آژانس برگشتن خونه خیلییی خسته بودن
ادامه دارد.....
دیدگاه ها (۰)

یه نکته راجبه سوکوکو ببینین این داستان تخیولیه مثلا یهو گفتم...

پارت ۲ ( یک قلب بیرون از تن)ویو چویااول شویا رو خوابوندم و ر...

پروفایلم تقیر کرد گمم نکنی شیطوندیدم خیلی سانمی رو دوس دارم ...

میخام سوکوکو بنویسممممم

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط